عکسهای نوزادی و کودکیمو دوست دارم. مثلِ این تصویر.
شیرینم به هم میزند
نوزادها
گربههای آب و آتش
هر ستاره، بسته / مادها
بیدهان...
کودکی فضایی خالیست
مثلِ آغازِ جهان
از نوزادی به این سو، پُر شدم. با انباشتگی، افکارِ بیهوده و ذهنیت. انسان فکر و ذهنیت نیست. آشنایی با دائو دِ جینگ و اکهارت تول، رهایم کرد از انباشتگی و ذهنیت پردازی. صفحه سفید و فضای خالی
سخن از پچپچِ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجرههای باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهُده میسوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از پیوندِ سستِ دو نام
و همآغوشی در اوراقِ کهنهی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت منست
با شقایقهای سوختهی بوسهی تو
و صمیمیتِ تنهامان، در طراری
و درخشیدنِ عریانیمان
مثلِ فلسِ ماهیها در آب
- فروغ فرخزاد
دوسال از جنبشِ مهسا گذشت. هنوز تازه است هنوز هست هنوز هست و جریان دارد . آزادی اگر آزادی است . جنبشی از جنبش ها
دیگر هیچ چیز صدای جویبارهامان را نخواهد پوشاند
و ما از هر سو روان هستیم.
از هر سو به هم میپیوندیم
پرومته پهلوانتان آتش را از ایزدانتان رُبود . و ما آتش را از شما و هر ایزد دیگر میرباییم و سرزمینمان را رها میسازیم
آزادی همه جا آزادی است.
این ابری است همیشه به راه و همیشه آبستن.
ما شوریدیم همانگونه که شما شوریدید
اما درفش چرمین شورش ما به زیور بدل شد .
آنگاه شورش شما بود که ما را به خود آورد.
بشود که شورش ما نیز شما را به خود آورد.
از متنِ فیلم بیهمتای " پسر ایران از مادرش بیاطلاع است " اثر زنده جاودان فریدون رهنما
بقول هنریک ایبسن : روحِ حق روحِ آزادی، اینها ستونهای اجتماع هستند
اگر قرار باشه به طبیعت گرایی و غریزهپروریِ فیلم Last Summer ساخته " کاترین بریا " ارزش بدیم، این وسط فیلمسازِ زن دیگری بنام " آندرهآ آرنولد" را چه میگویید. طبیعت گرایی و غریزه را در فیلمهایی مثلِ بلندیهای بادگیر - که اقتباس جدید است- ، Fish Tank ، فصل دوم سریال Big Little Lies و American Honey ، از آندرهآ آرنولد ، ببینیم. کدام تصویر از زندگی؟
در مورد فیلم تابستان گذشته کاترین بریا ، دو نظر بخوانیم :
فیلیپ رویه (پوزیتیف): با تابستان گذشته، کاترین بریا جوهرهی سینمایش را بازکشف میکند. او با فیلم گرفتن از طبیعتِ ویرانگرِ اشتیاق فیزیکی، [برای مخاطب] آشفتگی خلق میکند. با بازیهای عالی اولیویه رابوردین و ساموئل کریچر. لئا دروکر خارقالعادهست.
النا لازیک: تابستان گذشته از بریا عالیست. چیزی فراتر از یک داستان شوکهکننده. فیلم همچنین واجد طرح فرمال خالص و اصیلی است. هیجانانگیز.
Last Summer. Catherine Brilleat
پینوشت: دیواری به نامِ وبلاگ و فضای خالی . دائو دِ جینگ شما خوبه؟ بعد از دوسال از جنبشِ مهسا و زنزندگیآزادی. آزادی اگر آزادی است.
کودکی فضایی خالیست
مثلِ آغازِ جهان
- در انتهای فیلم Anselm ساخته ویم وندرس
تو محله ما ، ابتدای خیابان ولیعصر در محله مختاری، چهار پنج باری مردی را میبینم که دو کودک را سوار دو کالسکه چسبیده بهم کرده است و هر بار با وجودِ بچهها، سیگار میکشد. حتا وقتی کاملن نزدیک دو کودک میشود هم سیگار را رها نمیکند. خواستم برم طرف مرد، که احتمالن پدربزرگ این دو کودک است، ازش با احترام بخوام جلوی این دو کودک سیگار نکشد. نتونستم برم جلو. گفتم شاید دعوا بشه من سراپا اشتباه. سیگاریها به چی چیزی رحم میکنند؟ خودشون؟ خانواده؟ محیطزیست؟ اینجا دیگه قضاوتم مطرح نیست. وقتی صدمه زدن با دود سیگار، معادل خود سیگار کشیدن برای افراد غیرسیگاری است. انسان بودن زیادم سخت نیست. بابا! این سیگار را رها کن. سیگار اسمش رهایی و آزادی نیست. دیگران را اگر ببینند.
والت دیزنی که کلی کارتون و انیمیشن ساخته، از سیگاریهای قهار بوده. اما والتدیزنی هیچ وقت جلوی بچهها سیگار نکشید. و کسی هم ندید بکشه.
عرفان در شعر. از عرفانِ یداله رویایی در هفتادسنگقبر تا شعر-پند-خردهایِ دائو دِ جینگ که پیوند با زندگیِ روزانه داره و ابدی و جاودانه است. از عرفانِ کتاب دروازهی بیدروازه با ترجمه ع.پاشایی. از سکون و سکوت و فضای خالی. یکبار مجتبا حدیدی در برابرِ یک شعر، از تعبیرِ عرفانِ شخصی استفاده کرد.
شعرِ Sweet و عرفانِ رها و شادمان. تمامِ ننامیدنیها که عنوان گرفتند. فریدون رهنما بجایِ کلمه نقد از کلمه بِهگُزینی استفاده میکرد. آیا شعرهای جاودانه دائو دِ جینگ، همان بِهگُزینی نیست بجای شکوه و شکایت کردن. امیال، خرد، عرفان و شادمانی.
تصویر: از فیلم Kiss از اندی وارهول
تغذیه روشنایی
میوهخواریِ مانی
هر قاچ هندوانه شما را به باغهای روشنایی نزدیکتر میکند . - مانیِ شاعر مانیِ نقاش
مانی در میان میوهها هندوانه را ترجیح میداد و اگر دلیل آن را جویا میشدند، توضیح میداد که در هیچ یک از میوهها آنقدر روشنایی جمع نشده است :
نگاه کنید، رنگ آن شما را شاد میکند ، به مشامتان بویی خوش و ملایم میرسد، دستتان پوستی سفت و در عین حال نرم را نوازش میکند ، با خوردن آن دیگر احتیاج به نوشیدن ندارید . زیرا آب در وجودش جمع شده است ، ظرف نیز لازم ندارید . زیرا از پوست آن میتوان به جای ظرف استفاده کرد . هر قاچ آن شما را به باغهای روشنایی نزدیکتر میکند " . - به نقل از کتاب مانی پیامبر باغهای اشراق نوشته امین معلوف
در هنگام صرف غذا ، قبل از کندن لقمهای نان ، مانی عادت داشت که این دعا را بخواند:
خداوندا، برای این غذاها ، باید زمین و گیاهان و دیگر مخلوقات را رنج داد . ولی کسانی که این کار را میکنند هدفی ندارند بجز تغدیه روشنایی که در وجود هر انسانی است
وقتی مردم برخی چیزها را زیبا میدانند،
چیزهای دیگر زشت میشوند.
وقتی مردم برخی چیزها را خوب میدانند،
چیزهای دیگر بد میشوند.
بودن و نبودن یکدیگر را میآفرینند.
سخت و ساده یکدیگر را پشتیبانند.
بلند و کوتاه یکدیگر را تعریف میکنند.
پستی و بلندی به یکدیگر وابستهاند.
قبل و بعد به دنبال هم میآیند.
بنابراین فرزانه،
بدونِ انجام دادنِ کاری عمل میکند
و بدونِ به زبان آوردنِ کلمهای آموزش میدهد.
اتفاقات رخ میدهند و او به آنها اجازه روی دادن میدهد؛
چیزها ناپدید میشوند و به آنها اجازهی ازبینرفتن میدهد.
او داراست، بدونِ اینکه مالک چیزی باشد
وقتی کارش به پایان میرسد، آنرا فراموش میکند.
به همین دلیل همیشه جاوید باقی میماند.
کتابی برای همه فصول
یک خوبیِ کتاب « شنیدن از دائو دِ جینگ» ، اینه که مخاطبُ خلع سلاح میکنه با حقیقتِ صاف و سادهای که مثلِ رودخانه زلال و شفافه. آدمو خالیِ خالی میکنه از افکارِ بیهوده و انباشتگیِ دادهها و اطلاعات.
«دائو دِ جینگ» اثرِ «لائوزه» از کتابهای مقدس مثلِ عهد عتیق و عهد جدید بهتره. فشرده و خلاصه و رهاست. تسلیم در دائو حالت اختیاری دارد؛ برخلاف تسلیم در ادیان. دائو افکارِ بیهوده شما را جارو میکنه. دائو هیچ سلسله مراتبی نداره. دائو بی نام است و این فوقالعادست. آموزگارِ معنوی بنام اکهارت تُله از اساس چه بگه چه نگه دائوییست. انسانیت دائوییست یا در نهایت به سمتِ دائو پیش میره، اگر کتاب «دائو دِ جینگ» را بخوانید. و این کتاب همیشه با شما هست . جریان داره. کتابی که نمیخواد چیزی رو اثبات کنه . و این شاهکاره.
ذهنتان را از همهی افکار خالی کنید.
بگذارید دلتان آرامش یابد." شنیدن از دائو دِ جینگ " در نشرِ کارگاهاتفاق منتشر کرده است. ع.پاشایی علاوه بر کتاب کاغذی، این کتاب را بصورت کتابصوتی نیز خوانده است. صدای ع.پاشایی شنیدن دارد. با کلمه " دائو " بیشتر مانوس هستم تا ترجمه " تائو " از فرشید قهرمانی. هر دو مترجم، روان و سلیس ترجمه کردند. همه چیز دائویی است یا میتواند باشد. شعر ما شعر جهان و ایران نیز دائویی است یا میتواند باشد.
ع.پاشایی در ترجمه خودش آورده است: "دائو چیزی جز تجربه روزمرهیِ انسان نیست" . وقتی از استاد کُهنی پرسیدند مقصودش از این حرف چیست، گفت: " وقتی گرسنهتان باشد غذا میخورید، وقتی که تشنهتان باشد آب میخورید، وقتی هم دوستی را ببینید سلام میکنید. ".
خوبی دائو این است که ننامیدنیست. به دائو نمیشود نامی داد. بینام است.
یونیفرمِ ما (۲۰۲۳)، نامزد بهترین انیمیشن کوتاه برای اسکار ۲۰۲۴ و برندۀ دو جایزه در جشنواره معتبر انیمایو در اسپانیا، یک اثر خوشساخت است با ترکیبی خلاقانه از تکنیکهای دو بُعدی و استاپموشن که خاطرات دوران مدرسۀ یک دختر ایرانی را از دل چینوچروکها و درزهای لباسهایش روایت میکند؛ لباسهایی که متعلق به کمدِ لباسِ راوی و سازندۀ انیمیشن، یگانه مقدم هستند.
راوی در همان ابتدای فیلم اعتراف میکند تجربههایش به عنوان یک دختر ایرانی در مدرسهای با قوانینی سختگیرانه در جهت پوشاندن موی سرِ دختران، در کنار محتوای آموزشیِ کسالتآور، او را صرفاً تبدیل به یک «زن»، و نه چیز بیشتری کرده است و سپس با روایتی ساده، به بیننده نشان میدهد چگونه وضعِ قوانینی با محوریت فردیتزدایی، منجر به زیستِ یک زندگی دوگانه میشود؛ زندگیای تحت کنترل تعالیم دینی و زندگی دیگری طبق الگوهایی متفاوت از آنچه در محیط آموزشی به فرد حقنه میشود و امکانِ ابراز خود به عنوان یک انسانِ رها با حق انتخاب در پوشش یا باورها.
یگانه مقدم، در مصاحبهاش با جکسون مورفی و در پاسخ به سوال او که "ایده این انیمیشن از کجا الهام گرفته شده؟" گفت: "وقتی در کشوری مانند ایران زندگی میکنید، لازم نیست برای یافتن ایده، زیاد فکر کنید. ما توسط ایدهها احاطه شدهایم. ایدهها شما را پیدا خواهند کرد. هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید، یک تیتر تازه، یک جنجال جدید، و در نتیجه یک داستان وجود دارد."
Our Uniform (2023) - Yegane Moghaddam
چند نفر از شما دوستان، فیلم « Club Zero » را دیدید. سبکِ کار کارگردانِ فیلم، خانم جسیکا هاسنر ( Jessica Hauser) ، با فیلمهایی مثلِ « مثلت غم و مکعب» مقایسه شده است. فیلم « باشگاه صفر» با بازیِ « میا واسیکوفسکا» اصلن فیلم بدی نیست. اکثرِ دیالوگهایِ فیلم درباره رژیم گیاهخواری، کمخوری، اینکه آشغال نخوریم و تغذیه سالم داشته باشیم، درست و اصولیه . مشکل سوتفاهمیست که ایجاد میشود. معلم تغذیۀ دانشآموزان از یک معلم دلسوز که نگرانِ محیطزیست، گرمایش زمین و تغذیه سالم است، به یک آدم فرقهای تبدیل میشود که به دختران و پسرانی که عاشقانه دوست دارد، میگوید از تغذیه سالم به جایی برسند که دیگر هیچ چیز نخورند! صحنه تهوعآوری که دخترِ دانشآموز ، بجایِ خوردنِ غذا از استفراغِ خودش برای تغذیه استفاده میکند. خودخوری کردن! بجای کم خوردن. اما چرا باید یادمان بره، قبل از فرقهای و افراطی شدنِ خانم معلم، تمام نکاتی که درباره تغذیه سالم میگفت درست بود. در سالنِ غذاخوری مدرسه، به دانشآموزانش یاد میداد بجای لقمههای بزرگ، از لقمههای کوچک استفاده کنند. پُرخوری نکنند و مزه طبیعی غذا را با لقمههای کوچک بچشند. در حالیکه در جامعه مصرفی و سرمایهمحور ، انسانها مصرف کننده خوراکیهای آشغال ، مضر و سمی هستند. آوردنِ یکسری دیالوگها و تصاویر از تغذیه سالم، میتواند آموزش و تاکید خوبی باشد؛ اگر افراطی در کار نباشد. هر روز باید یک فیلم خوب دید. دیدنِ فیلم « Club Zero ».
سوتفاهم درباره تغذیه سالم ، نباید باعث بشه علیه رژیمهای گیاهی و وگان موضع بگیریم. وگان شدن و گیاهخوار شدن یک انتخاب کاملن آزاد و سالمه.
بدونِ اینستاگرام و شبکههای اجتماعی، نمیشه زندگی کرد. اگر اینستاگرام نبود، هزاران نفر در جهان ، بخاطر نبودِ اطلاعرسانی کشته شده بودند یا از بین رفته بودند. یا اتقافات ناگوار بیشتری را شاهد بودیم. این از خوبیهای شبکههای اجتماعی است. بدی آن خشونتیست که شبانهروز هر کس دارد. با نمایش بیش از اندازه خود، با سطحینگری و ابتذالِ ۲۴ساعته. خشونتِ نمایش و نمایشِ خشونتِ بی پایان . وقتی منی محو نمیشود و مدام ایگو و هوا وهوس و منیت تولید و تقویت! میشود.
یک بدی اینستاگرام و فیسبوک ، هر وقت یکساعتی در آن هستم، نصف شدن باتری موبایلم هست. یکی از کارکنانِ اخراجی فیسبوک، فاش کرده بود که شرکت متا ( صاحب Instagram و Facebook ) به عمد، طوری طراحی شده است که بعد از بازدید یکیدوساعته ظرفیت باتری موبایل به نصف کاهش مییاید. گویا این نصف شدنِ باتری موبایل، آزمایشی در شرکت متا بوده است.
اینستاگرام، وقتی میخواهی صفحات محدودی را انتخاب کنی، مدام صفحه جدید پیشنهاد میدهد. این اسمش خشونت است. خشونتِ نمایش و بازارگرمیِ سلبریتیها و محصولات اقتصادی. مارک زاکربرگ مالک فیسبوک ، اینستا و واتسآپ ، شایسته محاکمه و جریمه مالیِ سنگین است. بخاطرِ همین موارد. میتوانیم حداقل حضورمان را در اینستا و شبکههای اجتماعی کم کنیم. برخی از دوستان شبها نمیخوابند و استراحت نمیکنند ؛ چون ۱۰ تا ۱۳-۱۲ ساعت در اینستاگرام مشغول هستند. سکون ، سکوت و آرامش چه میشود این وسط.
همه چیز گویا در این مملکت نمایشیه. مثلِ همین تواضع نشان دادنِ آدمها. خود من وقتی متواضعم همچنان غرور دارم. آخه این چه تواضعیه . خالص نیست. بیواسطه نیست . تواضع شما هموطن. آیا غرور دارید؟ ضمنِ تواضع
وقتی دوستانِ دور و نزدیک و حتا فامیل را برای سالهایی نمیبینیم، سعی میکنیم اگر به آنها برخورد کردیم ، از کنارشان رد شویم و آنها را بجا نیاوریم . حتا سلام هم نکنیم. فوری از کنارشان دور شویم. انگار نه انگار زمانی دوست بودیم . مراوده داشتیم. غریبهیِ غریبه. از چه چیزی میترسیم که راهمان را کج میکنیم . وقتی طرف مقابل بیتفاوتی و دور شدنِ ما را میبیند، حتمن بهش برمیخوره. در حالیکه یک مواجهه ساده میتوانیم داشته باشیم. دوری نزدیکی.
راستش من خجالت میکشم وقتی با کسی که سالهاست ندیدم ، برم جلو باهاش حال و احوال کنم. وقتی دو طرف دوست دارند همدیگر را به یاد نیاورند. فامیل؟ دوست؟
چند امتیاز به خودمان میدهیم در برابرِ رفتارهایِ روزانهمان. روراست باشیم .
از تنِ اوست
جانش را در فاصله میدید
شاخه یِ به هم پشت
طرحِ لبخند افتاده رویِ خاک
اگر شبهایِ آخر
با صدایِ نزدیک
نزدیک در میانِ سنگهایِ پاره
- - -
امیر قاضی پور
■ سیمون ویِ عارفمسلک به دوستی در قارهای دیگر نوشت «بیا به این فاصله عشق بورزیم، فاصلهای که به تماموکمال در تاروپود دوستی تنیده، چراکه آنهایی که یکدیگر را دوست ندارند فاصلهای بینشان نیست.»
جانِ آدمی مُفت!
جانِ آدمی نَه مُفت
اینجا تو این تصویر، وقتی الهام زارعنژاد در پرفورمنس-چیدمانِ جانِ آدمی نَه مُفت ، اناری را به نشانه قلب و شریانِ حیات و زندگی، زیرپا لگد میکند ، متاثر کنندست. مانیِ پیامبر و شاعر اگر همین تک جمله را داشت نیز ، شایسته تحسین بود : گفتار من خونی جاری نمیکند،
دستان من هیچ شمشیری را لمس[ تبرک] نخواهد کرد نه حتا ...کارد قربانی کنندگان، و نه هیزم هیزم شکنان را.
مانی که برای تمام مخلوقات ارزش قائل میشد.
عذرخواهی مانی از زمین و گیاهان .
مانی، قبل از اینکه لقمه نانی بگیرد، به رسم عادت ، نیایش کوتاهی میکرد :
خداوندا، [ تو آگاهی]
که برای تهیه این غذا، باید...
به زمین اجحاف شود ، به گیاهان و دیگر مخلوقات درد و رنج وارد شود .
ولی ...
کسی که مرتکب چنین کاری شده قصدی نداشته بجز تغذیهٔ روشنایی؛ روشناییای که در وجود انسان است...
تا که تو... کلام تو...
کلام تو پیوسته زنده بماند.
زندگی بدی ندارم وقتی در لحظه حال که تنها زمان واقعی است زندگی میکنم؛ با سکون و سکوت. اگر به رویدادها برچسب نزنم و از لفاظی و مفهومسازی هم پرهیز کنم عالی میشه. طی سالها اغلب شعرهایم را در همین فضای Net منتشر کردم . سه کتاب بصورت EBook ( کتاب الکترونیکی) دارم. نداشتن کتاب کاغذی اذیتم میکنه . وقتی کتابت روی کاغذ منتشر میشه راحت میشی. انگار به طرفش حرکت نکردم. وقتی به سمت چیزی حرکت میکنی، حتمن ( یا حتما!) بهش میرسی. فعلن شاعری بدونِ کتاب شعر کاغذی.
یک شعر
صورتی که گوش ماهی را یدک کِشَد
از پایین ، چرخ
با چهرهای گُشاده
تُرا در میآوَرَد
در آخره روزی میخوریم سگ
ذره ذره کلیدِ تو
مثلِ لنگری از انتها
بچرخ ! بچرخ
سایهایست مثلِ گچ
" قافیه گشاده برای حکمرانیِ عددها "
مثلِ لنگری
صورتی که گوش ماهی را یدک کِشَد.
اول کلمه را بعد آسمان را کم کم کرخت میشوم
کِیف می کنی؟
- - -
امیر قاضی پور
بیهودگی و سرگرمی در کنار هم قرار میگیرند؛ مثلِ همین تصویری که سریالِ خاندان اژدها ( House Of The Dragon) از بیهودگیِ سرگرمی بدست میده. بازیِ شاهان در تبارِ خونی و خدایان خودساخته، جماع کردن، جنگیدن و آدمکشی برای موهومات و بهانههایی مثلِ شرافت ، وراثت و کشور . بیهودگی: سرگرمی، کشتارِ وحشیانه حیوانات و جانداران. بیهودگی: وقتی که فقط یک جایِ کار بلنگد و به اسم شرافت و شاه ، همه چیز در فلاکت و بدبختی غوطهور باشد. هنگام دیدن سریالِ خاندان اژدها، از محصولات خوب شبکه HBO ، بیهودگیِ سرگرمی بیشتر نمایان میشود. همه این تفریحات بیهودهاند. مثلِ همین تئاترِ بیهودگی که از بازیِ شاهان میبینیم.
مثلِ آمریکاییها که هرگز وارد جنگ خارجی نمیشوند، بلکه اول اتحاد دارند و بعد با متحدین خود وارد جنگ میشوند در سریال خاندان اژدها . هر روز باید یک سریال خوب دید .
خیلی وقت بود سریال ندیده بودم. سریالهای محبوب من :
۱. وست ورلد ( Westworld) . تمام فصلها
۲. توئین پیکس ( Twin Peaks) . مخصوصن (یا مخصوصا!) قسمتهایی که دیوید لینچ فیلمبرداری کرده.
۳. چیزهای تیز ( Sharp Objects) با بازی Amy Adams . اقتباس درخشان از رمان گیلیان فلین
۴. دروغهای کوچک بزرگ ( Big Little Lies)
۵. پاپ جوان . ساخته پائولو سورنتینو
۶. خاندان اژدها ( House Of The Dragon)
۱. همه میمیریم. چرا که روزی کودک بودهایم. دلام میخواهد با همگان خوب باشم .
- کریستیان بوبن .
فارسیی : نگار صدقی
۲. دنیا در هر لحظه کامل است . هر گناهی برائت را هماکنون در خود دارد . پیر هماکنون در هر کودکی حاضر است ، طفل شیرخوار مرگ را هماکنون با خود دارد و ابدیت هماکنون با همهی فانیان است . هیچ انسانی نمیتواند دریابد که همنوعش تا چه اندازه در راه خود پیش رفته است .
- سیدارتها . هرمان هسه
فارسیی سروش حبیبی
۳. امیر قاضیپور :
هیچ کس به هیچ کس فشار نمییاره
تنهیِ درخت
یا شاتوتهایِ بُریده
اقدامش، تماسی بود
مفعولِ بیواسطه
شکل را فرمان میدهد
خاطرهیِ رهگذر
یا فشرده شدنِ گندم
صدای آن که / کس را به تجلیل
وا میدارد
شاتوت / که به گذشته زیسته است
پرشهایِ یک درخت
" جملات رو که منفی بگی "