اُردکی
جایی برای بازی.
بی نهایت
هنگامِ سایش
پلک میگُشاید
«همه لبخندی»
مگر با نوشیدنِ دهانی سر میزَنَد
مانند شیرشان،در میانِ ما حائل.
خونِ یکی مثلِ گرمکها
" صدایی از چارچوبِ شیشهها "
در اعتقادِ آبی رفتنِ کفشها
نه میراند نباریده گرم میکند
- - -
امیر قاضی پور
از تنِ اوست
جانش را در فاصله میدید
بینِ هنر و سیاست چقدر فرق هست.
شهرِ خالی از سکنهای که در فیلم-شعرِ "دختر و عنکبوت " ( The Girl And The Spider) وجود دارد و تصویر میشود .
و... اسرائیلیهایِ اشغالگر، که قصد دارند غزه و فلسطین را خالی از سکنه کنند.
«دختر و عنکبوت» فیلمی است که سلسله مراتب معمول، کنش و لحظات، وقایع و ژستها، شخصیتها و اشیا، حیوانات و فضاها، تصویر و صدا را زیر و رو میکند.
از بهترین فیلمهایی که در عمرم دیدم و بارها میتوانم ببینمش .
پیوست: دیدن فیلم The Girl and the Spider
مطالعهای مسحورکننده و منحصر به فرد درباره دوستی و روابط انسانی . رقابت، تنش و حافظه . سمفونی شاعرانهیِ دختر و عنکبوت . چقدر این فیلم دختر و عنکبوت را دوست دارم .و البته سمفونیِ احساسات .
یک شکلِ بازجویی در بسیاری از جاهای دنیا به ظاهر شکلِ محترمانهای داره. ماموران FBA در فیلم Reality از دختری با بازی سیدنی سوئینی ( SYDNEY Sweeney) بازجویی میکنند. حتا نحوه ایستادنِ بازجویانِ مرد تو طولِ فیلم حالت اذیت و آزار داره. در حالیکه به ظاهر برخورد ملایم و دوستانهای با متهم دارند. فیلم رئالیتی (Reality) ساختهیِ Tina Satter ، بقولِ یک منتقد، با توجه به میزانِ تاکید بر رویِ کنشهایِ کوچک ، یادآورِ «شانتال آکرمن » و فیلم « ژان دیلمن» است.
چی میشه اگه کسی مثلِ امیررضا کوهستانی که سابقه اقتباسِ درخشان با تئاترهایی مثلِ " ایوانف " و " دیوار چهارم " را داره این اثر را تبدیل به تئاتر و فیلم کند.
یک تهیهکننده زنِ آمریکایی جدیدن گفته بود که سیدنی سوئینی نه زیباست نه بازیگر خوبیه. یک بازیِ خوبش در همین فیلم REALITY مورد توجه قرار گرفته . بازیِ SYDNEY Sweeney را از زمانی که یک نقش کوتاه در سریال Sharp Objects کنارِ امی آدامز داشت ، دنبال کردم.
بازیهایی که دوست دارم:
بازیِ SYDNEY SWEENEY در فیلم Reality
این تا تو روز.
به نام یک روشن
مثلِ خودم.
این تا تو را نداشت
وقتی که نه پاک میشوم.
نفر اول است مجموعِ خودم
- - -
امیر قاضی پور
چه طور عکسها باشد
چرخشگری در تمام فصول سیاست و تنازع بقا
نوشته : علی افشاری
در عرصه سیاسی ایران آدمهایی داریم که به لحاظ چرخش سیاسی، رکورددار گینس هستند و از اعجوبههای روزگار که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود.
شروع سیاستورزیشان با داعیه «لیبرالیسم» بود که البته نشانی از لیبرالیسم نداشت! از زاویه گسترش لیبرالیسم اصلاحطلب هم شدند و در سال ۸۴ دنبال ریاستجمهوری مصطفی معین! همزمان پای ثابت نویسندگان سایت ادوار دفتر تحکیم وحدت هم بودند که البته ارتباطی به دفتر تحکیم وحدت نداشت.
بعدا در انتخابات ۸۸ دنبال ریاستجمهوری مهدی کروبی افتادند. پس از وقوع جنبش سبز رادیکال شده، از کشور خارج شدند. چندی نگذشته یک دفعه در آلمان چپ دوآتیشه شدند که لیبرالیسم را بزرگترین شر تاریخ میدانست! ژست چپشان هم برخاسته از میراث شوروی مارکسیست لنینستی بود!
در ۹۲ به ناگاه حامی حسن روحانی شدند و طرفدار پرشور رنگ بنفش با فراموشی رنگ قرمزی که خود پیشتر جایگزین رنگ سبز شده بود.
به مرحمت سربازان گمنام در بازگشت به ایران هم مشکلی پیدا نکردند! و مشغول زندگی شدند. در آن زمان «دانشجویان لیبرال وقت و فرشگردیهای آینده» را به خاطر مخالفت با «برجام» خائن مینامیدند!
با افول رنگ بنفش دوباره موضع سیاسی عوض کردند. البته اول «فرشگردیها» را فاشیست مینامیدند اما صلاح زمانه این شد که دوباره با دوستان قدیم بیاعتنا به حملات و دشنامهای سیاسی داده شده قبلی، رفیق گرمابه شده و این بار در شیپور راست افراطی و ترامپیسم دمیده، جارچی جدید «خدمات شاهان پهلوی» و رهبری فردی رضا پهلوی شوند. هم در ظاهر و هم با اکانت مستعار، چونان فقیهان بنیادگرا، حکم ابدی و ازلی درهمتنیدگی ایران با نهاد پادشاهی راهم صادر کردند تا شاید در میانه عمر عاقبت به خیر شوند!
اکثر قریب به اتفاق نوپهلویطلبها از این قماش هستند! آنها را جدی نگیرید. بزودی تندترین واژهها علیه رضا پهلوی از آنها صادر خواهد شد کمااینکه مدتی است که عدهای از آنها بازی همیشگی را شروع کردند تا زودتر خود را از ترکشهای فاش شدن خانه عنکبوتی رهبری رضا پهلوی خلاص کرده و آماده چرخش دیگر شوند!
تا الان دلخوش به این بودند که با گفتن "کی بود کی بود من نبودم"، گذشته در هیاهوی حال فراموش شده، بساط روز از نو و روزی از نو! پهن شود.
هوشیاری فعالان و کنشگران میتواند تابلوی ایست در برابر این چرخشگری تباهآور قرار دهد که البته منحصر در جریان کنونی پهلویطلب نیست.
دیباچه کتاب جامعه ( بخش شاعرانه عهد عتیق از کتابهای حکمت) که با ترجمه پیروز سیار در این پُست میخوانید، بیش از اینکه ناامید کننده باشد، معنای امید و نشاط را دارد از پسِ تقلاهای بیهوده و پوچ ما انسانها. چه کسی چه کسی را برپا میکند . قبل و بعد ما انسانها . ما محصول چه چیزی هستیم/؟
بخش نخست کتاب جامعه
باطلِ اباطیل ، همه چیز باطل است.
آدمی را از تمام مشقتی
که زیر آفتاب میبرد، چه منفعت است؟
نسلی میرود و نسلی میآید،
لیک زمین تا ابد میپاید.
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند،
و به سوی مکان خود میشتابد و آنجا طلوع میکند.
باد رهسپار جنوب میشود و به سمت شمال میگردد و میگردد و میرود،
و باد در مسیر خود بازمیگردد.
همۀ رودها به سوی دریا روان میگردند
و دریا پُر نمیشود.
رودها به سوی مکانی که روان میگردند،
بدان سوی به روان گشتن ادامه میدهند.
تمامی سخنان فرسوده است،
و دیگر کس سخن نتواند گفت؛
دیده از آنچه میبیند سیر نشده،
و گوش از آنچه مینیوشد سرشار نگشته است.
آنچه بوده است، خواهد بود،
آنچه کرده شده است، کرده خواهد شد،
و زیر آفتاب هیچ چیزِ تازه نیست!
اگر چیزی بوده است که در باب آن گفتهاند:
« درنگر ، این تازه است!»،
این در اعصار پیش از ما بوده است.
یادی از گذشته نیست،
و از آیندگان نیز هیچ یادی
نزد کسانی که پس از ایشان خواهند آمد،
نخواهد بود.
ما کاملاً میدانیم که آن نیکی که در حال حاضر داریم، بهصورت ثروت، قدرت، اعتبار و منزلت، دوستان، عشق کسانی که دوستشان داریم، آسایش کسانی که دوستشان داریم، و غیره، کفایت نمیکند؛ اما فکر میکنیم روزی که کمی بیشتر نصیبمان بشود راضی خواهیم شد. از این رو به این نکته پی میبریم که داریم به خودمان دروغ میگوییم. اگر واقعاً لحظهای تأمل کنیم، میدانیم که کاذب است... کافی است تصور کنیم که همهی امیال ما ارضا شده باشد؛ بعد از مدتی باز ناراضی میشویم. چیزهای دیگری میخواهیم اما چون نمیدانیم چه میخواهیم احساس بدبختی میکنیم.
کاری که همه میتوانند بکنند این است که توجه خود را به این حقیقت معطوف کنند. - سیمون وِی
از کتاب «سه آستانهنشین»
دایا جینیس الن
ترجمهی رضا رضایی
شغالِ گوشتخواری که گیاهخوار شد
کودکانه من... اما تاثیرگذار
اعضایِ مانده به طورِ منظم
- برای همیشه
راه راه شدند
«پنجره یِ تمامِ خانه»
شدهای از سن و سال رویِ آرایش
پاسخ به مسائلِ شخصی
عذرخواهی میکند
" اولین کسی که از خانه روی بر میگردانَد "
چیزِ تازهای مثلِ پُختنِ غذا
- - -
امیر قاضی پور
دلم برای نوشتههای احمد زیدآبادی تنگ شده. زیدآبادی، از ۱۵ آوریل مطلبی جدید در کانال تلگرامش منتشر نکرده. به دوستانم میگفتم ما شاعرها و نویسندهها بلد نیستیم سکوت کنیم. به احمد زیدآبادی هم انتقاد داشتم چرا اینقدر زیاد به بسیاری از رویدادها واکنش نشان میدهد و حالا خاموش است. هرچند او به بصورت شفاف، نظراتش را درباره مسائل ایران مثلِ حجاب اجباری و شیوه حکمرانی و مسائل جهانی مثلِ مناقشه فلسطین و اسرائیل، بیان کرده است. راستش! من بیشتر از نظرات احمد زیدآبادی، از نظرات رضا علیجانی خوشم میاد. بخاطر صداقت و آزادیخواهیاش. زیدآبادی جزو تحلیلگرها و روزنامهنگارانی است که بیش از بیست سال است نوشتهها و آثارش را دنبال میکنم . امیدوارم خاموشیِ زیدآبادی در کانال و صفحهاش، ربطی به فشارها نداشته باشد. اگر ننوشتن زیدآبادی صرفن استراحت باشد عالیست.
از زبانِ عینالقضات همدانی :
هر چه مینویسم پنداری دلم خوش نیست
و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم
یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش
ای دوست! نه هر چه درست و صواب بُوَد، روا بُوَد که گویند
و نباید که در بَحری افکنم خود را، که ساحلش بدید نبود
و چیزها نویسم «بیخود» که چون «واخود» آیم
بر آن پشیمان باشم و رنجور.
ای دوست! میترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت
حقا و به حرمت دوستی که نمیدانم که این که مینویسم
راه سعادت است که میروم، یا راه شقاوت
و حتا که نمیدانم که اینکه نبشتم طاعت است یا معصیت
کاشکی یکبارهگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن به غایت
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم
چون احوال عاشقان نویسم نشاید
چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید
و هر چه نویسم هم نشاید
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید
و اگر گویم نشاید
و اگر خاموش گردم نشاید
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید...
از «رسالة العشق»/ عینالقضات همدانی
۱. مانیِ شاعر و نقاش : گفتار من خونی جاری نمیکند، دستان من هیچ شمشیری را لمس[ تبرک] نخواهد کرد نه حتا ...کارد قربانی کنندگان، و نه هیزم هیزم شکنان را!
۲. و فقط هم محکومیت حکم ضدانسانیِ توماج صالحی نیست. اعدام در تمام جهان محکوم است و قتلِ عمدِ دولتیست. در اکثر کشورها، اعدام به طور کل لغو شده است. من نابحال یک نخ سیگار هم در طی چهل سال عمرم نکشیدم. اما همیشه درد و رنج میکشم که هنوز بواسطه مواد مخدر در ایران، عدهای انسان بدبخت از طبقات ضعیف اجتماع را اعدام میکنند . تا بی کی امثالِ احمدرضا جلالی ، از ناحیه حکم ضدانسانیِ اعدام، باید در رنج و عذاب باشند. غیرقابلِ بازگشت بودنِ حکم اعدام از دلایل مخالفان اعدام است . حقِ حیات در عصرِ حقوق بشر فقط شعار نباید باشد. وقتی چندسال قبل ، قانون تغییر کرد و بواسطه آن احکام اعدام موارد مخدر کمتر شد . میشود این روند با لغو اعدام مواد مخدر، تصحیح شود . و البته لغو کامل اعدام مثلِ اکثر کشورهای جهان .
۳. دلایل مُجاب کننده، چه اخلاقی چه عملی، نه در اثبات مجازات اعدام در دست است و نه در نفی آن. با این حال کار مطمئنتر هم به معنای فایده گرایانه و هم اخلاقی این است که از سرمشق کشورهای متمدن پیروی کنیم. این کشورها مجازات اعدام را لغو کردهاند و با این کار به سراشیب ویرانی هم فرو نیفتادهاند. - لشک کولاکوفسکی . کتاب درسهایی کوچک در بابِ مقولاتی بزرگ. فارسیی روشن وزیری
" صدای شنیدنِ طبیعت
صدای شنیدنِ آب
صدای شنیدنِ سکوت و سکون "
همه اینها در فیلم شیطان وجود ندارد( Evil Does not Exist) ، ساختهی " ریوسوکه هاماگوچی " هست. بعد از فیلم روزهای عالی( Perfect Days) از ویم وندرس، این جدیدترین فیلمیست که به طبیعت، سکون و سکوت ، توامان احترام میگذارد. احترام گذاشتن و قدردانی از سکوت و طبیعتِ خالص و ناب در فیلم شیطان وجود ندارد، تحسینبرانگیز است. تصویری از یکی شدنِ انسان با طبیعت و تمامیتِ هستی .
دوست دارم نوشته اکهارت تُله را با ترجمه فرناز فرود در پیوند با فیلم Evil Does not Exist بیاورم:
ما فقط برای بقای جسمانی به طبیعت متکی نیستیم. ما به طبیعت نیاز داریم تا راه خانه، راه خروج از زندان ذهنهایمان را نشان دهد. ما در انجام دادن، فکر کردن، به یاد آوردن و پیشبینی کردن گم شدهایم. ما در هزارتوی پیچیدگی و جهانی از مشکلات گم شدهایم.
آنچه را سنگها، گیاهان و حیوانات هنوز نمیدانند، فراموش کردهایم. فراموش کردهایم که چگونه باشیم؛ آرام باشیم، آنجا که زندگی هست باشیم: اینجا و اکنون!
پینوشت : وسط این همه خشونت، از اقدامات ضدانسانی و ضدوطنیِ آزارگرانِ حجاب اجباری تا مقاومت مردم در برابر آنان، از سکون و سکوت میگی و فیلم میبینی؟
بله. حتا در سروصدا و شلوغی هم سکوت هست. بدونِ سکوت و سکون هیچ خلاقیتی شکل نمیگیره. خشم و خروش در برابرِ ظلم و ستم سرِ جایِ خودش، و سکوت و مراقبه هم بجایِ خودش .
1_تنانگی چیست؟
2_شعرِ زَن یا شعر خودش زَن است
3_دو آلیسم از کجا میآید
4_تفاوت خوانش وجود شناسانه و فاشیستی از زن زندگی آزادی
5_سرعت مَتن و متن کُند
6_ شعر خوانی امیر قاضی پور به همراه خواندن اشعاری از سوده نگین تاج ، فرناز جعفرزادگان و الهام ملک پور
7_تجربه خوانش
8_ تفاوت نیروی تاریخی مَتن با فاعلِ شناسا
جلسه هشتم سینماشعر، یک شنبه 1402/3/14
امیر وزین با امیر قاضی پور در پارک رازی
بخش اول گفتگو
بخش دوم و آخر
اگر خود را تجلیل کند من تحقیرش میکنم. اگر خود را تحقیر کند من تجلیلش میکنم. آنقدر با او ضدیت میکنم تا سرانجام دریابد که عجیبالخلقهای است ورای هرگونه ادراک.
اردیبهشت را دوست داری
آنجا کجاست؟
ببین، چه در صبح جان میدهیم
حقطلب ، از سرتاسرِ ضمیر
آنجا از تویِ سینه
دوست ، مالهایِ میانِ هم...
اما تهران را
اصلن بعدن تکنیک میرسید
بعد از صبحبخیر
همچنان خالی روبرویِ هم
مغناطیس / از تحسینِ نخستین
- - -
امیر قاضیپور
در کدام بزرگ شدی
خراشیده شده است آسمان
از عبوری و اضطرابی که از چمدان میآید
حجمِ من
سینههایِ تو درهایِ وادیِ پوچ
من سرم را روی سینههایِ تو گذاشتم
از خود پرسیدم
در یک روزِ روشن از سقفها
شکسته شدنِ صدایم وقتی باران است
- شکستِ صدایت
وقتی در اُردیبهشت زندگی میکردم
و ساقها و زانوها و قرمزها
- - -
امیر قاضی پور
در راه تو کی ارزشی دارد این جانِ ما
وقتی زنان و دختران را در خیابان میزنند و من و تو بیتفاوت هستیم
شعارِ توخالی است. به خودم انتقاد میکنم.
ایران همان زنان و دختران هستند و همه شهروندان . خاکپرستی که نداریم. جان و آزادی مقدس است . تمامیت ارضی همان آزادی و جانها هستند