«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

گرما به شکلی که گاز می‌گیرد



دو شعر از امیر قاضی پور


شعر- ۱

گرما به شکلی که گاز می‌گیرد
در میانِ یک دسته خوشه‌ یِ انگور،
دریچه یِ جمجمه
و ظرفِ چینی.
در خواب " چه صدایی"
فرو رفته عقربه‌ای .
یک دسته زمین از مقبره
بر صفحه‌ای از اشیاء ، پرندگانِ کوچک



شعر-۲

" خوردگی "


چه دره‌هایی

هوا باز می شد و

دورشان می گردد.

از اخبار تو از نویدها

گرما همه چیز را تماشا می‌کرد.

از نو از لایِ بی کسی

جامه یِ آتشین را گُل ها در هم صحبتیم.

در زمانی نگاهشان می‌کنیم.

در هاله یِ اغلب پره‌‌هایِ جوان

به نفسِ هم باز باشی






تصویر : از فیلم مردمانِ پرنده ( Bird People)

کانال شعر و 
شعرخوانی در تلگرام: 

https://t.me/ghazipooramir

موج عظیم مردم با غرّشِ : مصدق پیروز است


یادواره‌ای از سی‌ام تیر ۱۳۳۱

رگبار بی‌امان ...
به روایتِ : فریدون مشیری




هرگز سپیده‌دم را ،
این گونه سرخِ سرخ ندیدم

رگبار بی‌امان قساوت را
هرگز
این سان درازنا نشنیدم

موج عظیم مردم ،
                           جوشان و دادخواه
فریاد می‌کشیدند:
" از جان خود گذشتیم
با خون خود نوشتیم
یا مرگ یا مصدق "



پژواک این خروش
تا اوج آسمان خدا پر کشیده بود
و آیا ! به جای پاسخ
رگبار بی‌امان قساوت
بانگ گلوله‌های منظم
                         همرنگ خون ، رها
آوار مغزهای پریشان
بر سنگ‌فرش‌ها



رگبار بی‌امانِ قساوت، تمام روز
پیوند لحظه‌ها را ،
                           از هم گسسته بود
موج عظیم مردم
با غرّشِ : مصدق پیروز است
                          مصدق پیروز است
کوبان ، چون منجنیقی
دیوار پایداری دشمن را
درهم شکسته بود



پیروزی بزرگ به دست آمد
آن رهبر ، آن پدر
آن روز، اولین سخنش این بود :
- " ای همرهان ، مرا
پایین پای این شهدا ، خاک می‌کنید "



اما‌ بزرگ ارتشداران فرمانده
در روز واقعه
این واپسین وصیت او را
از بیم آن که شورش و غوغا شود پدید
در منتهای سنگدلی، مصلحت ندید
ناچار
با پیکر تنیده‌ی زندان کشیده‌اش
تندیس افتخار
همراه آرمان بزرگش :
ایران سربلند ، ایران استوار
در روستای دوری
                    در خاک آرمید.

بسیار سال‌ها که گذر کرد
فرماندهانِ مغرور ،
                   اینک
در خاک خفته‌اند
آن گونه بی‌نشان توانی گفت
هرگز نبوده‌اند و کلامی نگفته‌اند.



اما هنوز
همواره و همیشه
هر تیرماه ، همهمه‌ای از صدای تیر،
- رگبار بی‌امان قساوت -
در گوش جانِ مردمِ آگاه
بیدار می شود .

تا جاودان
                    ‌‌‌‌حماسه‌ی آن روزِ باشکوه
پیروزی ارادۀ مردم
در نسلِ ، بعدِ نسل
در برگ برگ تاریخ
روشن،
             چو آفتاب ،
                                 پدیدار می‌شود!



تصویر : نقاشی از قیام سی تیر ۱۳۳۱ ، از رسام ارژنگی


رسانه‌ها اخبار روزاند ، تماما اخبار روز ، و شعر چنین زمان حالی را به سخره می‌گیرد



۱. رسانه‌ها فقط با ندیده انگاشتنِ هر آن چه به آن‌ها معترض است سیطره می‌یابند و شعر به این دلیل ساده که وجود دارد اعتراضی‌ست نسبت به رسانه‌ها زیرا وقتی رسانه‌ها دغدغه‌ای جز کمیت ندارند ، شعر نمایانگرِ کیفیت است. رسانه‌ها اخبار روزاند ، تماما اخبار روز ، و شعر چنین زمان حالی را به سخره می‌گیرد .
از همین رو ، شعر کانونِ مقاومتِ زبانِ زنده در برابرِ زبانِ مصرف شده ، کاسته شده و تک معنایی‌ست . شعر حیاتِ زبان است بی آن که نیازی به تایید داشته باشد ؛ شعر طبیعتا این گونه است ، فی النفسه ، به دلیل وضعیتی که دارد ، زیرا چیزی هست که شعر را به پویایی وا می‌دارد ، شعر را بی وقفه فعال می‌کند ، چیزی که سرچشمه آغازین است .
آینده‌یِ شعر این است که سرچشمه‌یِ آینده باشد ، زیرا شعر پیوسته یک آغاز است. - برنار نوئل ( شاعر فرانسوی) . فارسی‌ی : عاطفه طاهایی 



۲. کم اخبار گوش میدم یا میخوانم یا می‌بینم.‌ چون اخبار از کانال‌ها ، چیزی جز اخبارِ گزینش شده نیست برای حال خراب کردن. یک خبرِ میراث‌فرهنگی یا خبرِ محیط‌زیستی که خوب کار شده باشد را به خبرهای سیاسی کانال‌ها و سایت‌ها ترجیع میدهم‌. تک‌تک ما شهروندان خبرساز هستیم اگر فقط نظاره‌گرِ تحولات نباشیم و خودمان فعال باشیم. 
خواستم تو این پُست از بچه‌های رادیو فردا گلایه کنم . انتقاد کنم که یکسویه در مورد اسرائیل و فلسطین، اطلاع‌رسانی می‌کنند. تو هفته چندباری که رادیو فردا گوش میدم، می‌شنوم رادیو فردا یکطرفه در تمام بخش‌های خبری‌اش ، بطورِ مکرر اعلام می‌کند که حماس یک گروه تروریستی و افراطی از نظرِ آمریکا و اتحادیه اروپاست. خب! این درست! اون ورِ قضیه که اسرائیل است چرا محکوم نمی‌شود؟ طبقِ قوانینِ جهانی، اسرائیل یک کشورِ اشغالگر، آپارتاید و تروریستی است. چرا رادیو فردا که حرفه‌ای است، بطور مکرر برای اسرائیل، این عناوین را استفاده نمی‌کند. شهرک‌سازی‌هایِ غیرقانونی در سرزمین‌های اشغالی به اضافه استفاده همه‌جانبه از خشونت در کنارِ نژادپرستی را چطور راحت از کنارش رد می‌شوید! حتا کشورهای اروپایی و خود آمریکا ، دیگر نمی‌توانند جنایتهای اسرائیل را کتمان کنند. جالب است که رادیو فردا، وقتی با فعالانِ حقوق‌بشر مصاحبه می‌کند، آنها اَعمالِ جنایتکارانه و اشغالگرانه اسرائیل را محکوم می‌کنند.  اما فقط حماس در بخش خبری،  تروریست است . استاندارد دوگانه و متضاد. چون کنگره آمریکا پولِ رادیو فردا را می‌دهد، اسرائیل مثلِ حماس، تروریست و افراطی شناخته نمی‌شود.  مگر در بخش تحلیل رادیو فردا‌ . چرا خانم فرنوش رام ( خبرنگار ایرانی-اسرائیلی رادیو فردا ) یکطرفه از سرزمین‌های اشغالی، گزارش می‌دهد و فقط برای اسرائیلی‌ها دلسوزی می‌کند. چرا رادیو فردا، خبرنگار مستقل فلسطینی در فلسطین ندارد؟
سوال می‌کنم ،خبرنگارها و روزنامه‌نگارهای رادیو فردا، مثلِ رویا کریمی‌مجد که در ایران ، در مجله زنان کار میکرد و یک روزنامه‌نگار دلسوز در حوزه زنان است، یا کسانی مثلِ محمد ضرغامی، بابک غفوری آذر، نسرین افشار، هومن عسگری ، هانا کاویانی، ایلیا جزایری، فرشته قاضی و ...الهه روانشاد، با این رویکرد رادیو فردا موافق هستند؟ یا ساکت هستند و به جایی برنمی‌خورَد! 
مشکل این است که فلسطینی‌ها هم باید در رادیو فردا صدا داشته باشند. باید ایجابی. 



۳. به اندازه‌ای که از کاربدستانِ ج.ا به جهت سیاستهای ویرانگر، شکایت داریم ، از رسانه‌های آزاد هم از ناحیه اطلاع‌رسانی شاکی هستیم.  بهترین کار کمتر گوش دادن و دیدنِ رسانه‌هاست.  صرفن نظاره‌گر بودن ، ما را اسیرِ رسانه‌ها می‌کند.  به خودم میگویم.  به شمایی که این پُست را خواندید. 



تابستان و رها شدن در آب




تصویری از دورانِ کودکی‌ام  ، که در حوض کوچک خانه در محله شاپور تهران ، شنا میکردم، یا درست‌تر آب ‌بازی میکردم. انگار هنوز هم لحظه حال است. جاری شدن و جریان داشتن. 


فراتر از حوض ، شعر "رهایی در آب" را در زیر ببینید:


رهایی در آب


یک گام / " آبِ رودخانه از سد می‌گذرد "
قطره قطران
سدِ آب تمامِ رودخانه را تَه می‌گیرد
سُرسُره می‌خورم از آب
به رویِ سیروان رها می‌شود
گاه آب با پلک زدن به ستوه می‌آید
شُرشُره آب می‌ریزد تویِ دامنِ دخترِ کوه
آب ... جمع شدن
فریادهایی که در گرما چون آب - جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت / و آب / ‌پوشیدن
از سودایِ طنین / و داد
قانون " آهسته " از زمان نما
ای جامِ تاریکِ انگشتانِ باز
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که می‌ریزد
رویاىِ آب
ای جام‌هایی که در فضا وجود دارد
- - -
امیر قاضی پور

شعر عاملِ نجات و رستگاری



۱. والاس استیونس ( شاعر) : تصور یا ایده‌ی خدا اصلی‌ترین و معظم‌ترین ایده یِ شعری در جهان است و همواره نیز چنین بوده است.
پس از رها ساختن و ترک باور به خدا ، شعر همان ذات یا جوهری است که به منزله یِ عامل نجات و رستگاری زندگی جای آن را می‌گیرد .

۲. بلز پاسکال ( فیلسوف آستانه‌نشین) : تنها خداوند سعادت واقعی انسان است، و از آن‌جا که انسان او را رها نموده این واقعیت غریب حاصل شده که هیچ چیز در طبیعت نمی‌تواند جای او را [در وجود انسان] پر کند: ستارگان، آسمان، زمین، عناصر، گیاهان، کلم، تره فرنگی، حیوانات، حشرات، گوساله، مار، تب، طاعون، جنگ، زن، گناه، زنا. از آن هنگام که آدمی سعادت واقعی خویش را از دست داد، دیگر نمی‌تواند آن را در چیزی بیابد، حتی در از بین بردن خویش که کاملا در تضاد با خداوند خرد و طبیعت است.



زشتی‌هایِ اَوِستا کتاب زرتشتیان

مجازاتهایی که در ایرانِ باستان در دوره ساسانیان وجود داشته، آیا توهین به خود دین نیست؟

جالبه که مترجم و گزارشگرِ اوستایِ زرتشتیان بفارسی زنده‌یاد ابراهیم پورداود این نوع مجازاتهای وحشیانه و غیرانسانی مثلِ انواع اعدام‌ها و شلاق زدن را در اوستا، اغراق‌آمیز دانسته که با جریمه دادن و توبه در برخی جاها همراه بوده. آخر چطور کسی که چند صد ضربه شلاق تا چند هزار ضربه شلاق  میخورد ، اصلا می‌تواند به زندگی برگردد؟!
وقتی در آیین زرتشت، قربانی کردنِ حیوانات به طور مطلق ممنوع شده، چطور ممکن است انسان را قربانی کنند؟! با چند هزار ضربه شلاق بخواهند انسانی را رام و مطیع و فرمانبردارِ حاکمان کنند! و آیا اینها جعلیات نیست که رهبرانِ تندرویِ زرتشتی( موبدان) که امثالِ مانیِ پیامبر و شاعر  را کُشتند، جعل نکردند و باعث نابودی ایران نشدند؟

دین هیچ وقت به تمایلِ انسان نیست و نباید باشد . باید ایجابی . باید از امیالِ خود کم کنیم . اما آیا شکنجه دادن و کیفر دادن به نام دین زرتشت، باعث توهین به به آیینِ زرتشت نیست؟ اهورامزدا فرمانِ چند هزار ضربه شلاق و انواعِ مرگ‌های دهشتناک را صادر کرده؟! بخش وندیداد که قوانین و مجازاتهای دینی را شامل می‌شود،  قبل از اشو زرتشت ، شکل گرفته است.

آیا زرتشتیِ ایرانی یا غیرایرانی، تن به قوانینِ ضدانسانی و خشونت‌آمیز می‌دهد و آنرا قبول دارد؟ قوانینی که در دورانِ" پریود زنانه"  در اوستا هست، زن‌ستیزی نیست؟ چطور از گات‌ها ( سروده‌های زیبای زرتشت) به زشتیِ وَندیداد رسیدیم؟ همین قوانینِ سختگیرانه و ضدانسانی باعث نشد سپاه اعراب در فتح ایران موفق باشند و دین خود را که به ظاهر آسانتر می‌آمد، دینِ رسمی کشور کنند(؟). آیا اوستا نیاز به پالایش و پاکسازی ندارد؟ واقعن سوال دارم .
مشخص است که امروز مجازاتهای وحشیانه در اوستا اجرا نمی‌شود. اما چرا باید کتاب اوستا که یک کتاب چندساحتیِ شعری-ادبی-اسطوره‌ای زیباست را با بخشِ جنایتبار وَندیداد در اوستا همراه کنیم.



تقدیم به پرستو فروهر


سه شعر از امیر قاضی‌پور

شعر- ۱ 

این جا حجمی
سفیدیِ اندام
پرده‌ای از گوشَت
-بره هایِ تکرار-
 

اُریب
      نامت
             از بالا






شعر- ۲
آسان‌تر
دورتادورِ سنگ
از دست و پا
و گرهِ طناب
ایده رویِ خواب عمیق


دیگر ، خنده یِ بزرگی برای جوخه‌هایِ آتش
گاهی شبیه کسِ دیگر
اهلِ لعنت
تزئین‌هایِ اسبی که می‌غلتد
هیچ کس خوابِ عمیقِ پیکان را






شعر-۳
اکلیل و سرنگ در ولنگاری
: زیرزمین هواست
گلوگاه            " همان قالی  "
دستِ گُل‌هایِ جوان      در روزنامه یِ صبح
پیراهنِ مشکی به اتفاق
چقدر خاک شد " صندل‌ها "





زن‌ستیزی و خرافات مذهبی در اوستا کتاب زرتشتیان


از سر داشتم کتاب اَوِستای زرتشت را می‌خواندم. گاتها که سروده‌های زرتشت است را بیشتر دوست دارم‌. چون شعر است.‌ رسیدم به بخش وندیداد از اوستا . جایی که خرافات را بنام دین زرتشتی جعل کردند. ‌برخورد سختگیرانه و خشونت‌آمیز زرتشتیان در دوران باستان با زنی که دچار پریود ( عادت ماهانه) میشد. چرا این جفتگیات و خرافات هنوز در چاپ جدید اوستا وجود دارد؟
جالبه! باستانی پاریزی در مقاله‌ای می‌نویسد علت اقبال ایرانیان به دینِ تازیان بعد از حمله اعراب به ایران بخاطر آسان‌گیری دینِ آنها بود. در حالیکه در دینِ زرتشت، زنی که دچار عادت ماهیانه میشد را از جمع جدا کرده، او را نجس می‌دانستند و ظرف غذایش را جدا میکردند و برای مردانی که در حالت قاعدگیِ زن، مداخله میکردند تا ۲۰۰ ضربه تازیانه مجازات تعیین میکردند!
این موهومات هنوز در چاپ ۱۴۰۱ کتاب اوستا وجود دارد. کتابی که باید مبلغِ روشنایی و عرفانِ نور باشد، با این خرافات پیوند دارد. آیا اینها جعلیات نیست؟

پیوست- دشتان: داستان هزاران سال شکنجه‌ی زنان به خاطر پریود شدن در ایران باستان



بدن،رفته / درخت،جاودانه




□ سیلویا پلات:
"پدر
این هوای سنگین کُشنده است
 من آب تنفس خواهم کرد"



□ امیر قاضی پور :

ضربدر زدن ضربدر زدن
لاله‌ها در وهله یِ اول
خون از بدنم می‌رفت
جعبه فقط آینه
بازیافتت چروک یافته /  بدن،رفته  درخت،جاودانه
از میانِ انگشتانم ضربه زدنِ هوای تازه
آن ها حتا توی آن تُنگ شیشه‌ای حتا ماهی نیستند
تشدید نیست در میانِ انگشتانم در میانِ مه
دندان‌هایِ زرد از میانِ اکسیژن،
تنم را به جراحان بسپر /  مرا تسخیر برایم چنگ یا سَم بیار
تمام روز بمیرن خوراکی‌ها تمام روز لاتین هجاهای نامفهوم
کلیسایِ یک درخت
داربست‌های نادیده /  بلوایِ سبزها
بی‌ رنگ مثلِ پوستِ دهان
ماهی هم بی‌رحم است
شاتوت هم غروب‌ها را رنج می‌برد
رنگ پریدگیِ شاتوت‌ها دیدنی نیست
خونِ همه از بدنشان
مهم نیست بشقابهای بیمارستان نفسِ مُردگان داشته باشد
میل به کشته شدن
در آب، جیغ می‌کِشن




تصویر: نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا وولف در فیلم ساعت‌ها (۲۰۰۲)

حالِ خوب و حالِ بد با خواندنِ اَوِستای زرتشت


اشا


اشا اشاره دارد به هنجار هستی، راستی، پاکی ، نظم، منطق، شادی و مانند آن . هر فرد باید در زندگی آرمانش را پاک و درست برگزیند، و روش روزانه و اخلاقی خویش را نیز دور از هر دروغ و سازشکاری و دیگر نادرستی‌ها پی گیر شود .‌



در حالِ خواندنِ کتاب اوستایِ زرتشت ، بخش گاتها که سروده‌های زرتشت است هستم.  خیلی حال می‌کنم به عنوان یک شاعر.  که بیش از همه کتابی که کتاب مقدس است، شعر است . اشتراک آیینِ مانی و مانویت با آیینِ زرتشت سر جای خودش . یک چیز مهم در مورد زرتشت، پیوند جهانِ مادی با معنویت است؛ برخلاف آیینِ مانی که جهانِ مادی جداست.  اینکه زرتشت پیامبر ایرانی توصیه کرده بجای گریه کردن شادی کنید. اگر حاکمانِ زرتشتی دیکتاتوری نمی‌کردند، از موبد و پادشاه، تازیان بر ایران پیروز نمی‌شدند. در زمانِ پادشاهی شاپور و برخی دوره‌ها در دوره ساسانیان، زرتشتیان از خود رواداری و تساهل نشان دادند و حتا اجازه تبلیغِ ادیانِ دیگر مثلِ مانویت را دادند که همیشگی نبود.
دوست دارم تو یک جمعی که اوستاشناس است، اوستا را جمعی بخوانیم.  نمی‌دانم هموطنان زرتشتی جلسات آزاد اوستاخوانی دارند یا نه . حالِ خوبی دارم با اوستا .

نکته : متاسفانه بخش قوانین و مجازات‌های زرتشتی را دوست ندارم. ‌مجازات‌های قرون وسطایی مثلِ تازیانه زدن . اونم از چند ضربه تا چند صد ضربه. اهورامزدا گفته انسان باید شلاق بخوره؟!  بخش " وندیداد " از اوستا افتضاح است. دین هیچ وقت به تمایلِ انسان نیست و نباید باشد.  باید ایجابی.  باید از امیالِ خود کم کنیم.  اما آیا شکنجه دادن و کیفر دادن به نام دین زرتشت، باعث توهین به به آیینِ زرتشت نیست؟ 

اوستا به صورت پراکنده جمع‌آوری شده. آیا قسمت‌های خشونت‌آمیزِ اوستا را رهبرانِ تندرو و موبدانِ جنایتکارِ زرتشتی  در ایران باستان ننوشته‌اند و کتاب اوستا را تحریف نکردند؟

آیا زرتشتیِ ایرانی  یا غیرایرانی، تن به قوانینِ ضدانسانی و خشونت‌آمیز می‌دهد؟ قوانینی که در دورانِ" پریود زنانه"  در اوستا هست، آیا زن‌ستیزی نیست؟ چطور از گات‌ها ( سروده‌های زیبای زرتشت) به زشتیِ وندیداد رسیدیم؟ آیا همین قوانینِ سختگیرانه و ضدانسانی باعث نشد سپاه اعراب در فتح ایران موفق باشند و دین خود را که به ظاهر آسانتر می‌آمد، دینِ رسمی کشور کنند. آیا اوستا نیاز به پالایش و پاکسازی ندارد؟ واقعن سوال دارم .




مذهبی‌ها باید بیاموزند


همین یک نکته!

مذهبی‌ها باید بیاموزند که در چارچوب "ملت-دولت" به اندازۀ سرسوزنی حق و حقوق بیشتری نسبت به غیرمذهبی‌ها ندارند. اگر همین یک نکته را بیاموزند، تبعیض اعتقادی رنگ می‌بازد و همزیستی و همبستگی اجتماعی تضمین می‌شود.
- احمد زیدآبادی . روزنامه‌نگار


احمد زیدآبادی را اگر دوست داشتم بخاطر این گونه مواضعش بود و هست.  نه اینکه بعد از ۴۴روز ننوشتن بدنبال هراس افکنی ، بوقچیِ جریانِ استمرارطلب بنام پزشکیان شود. چه خوب که تحلیل‌گرها و استادهایی مثلِ حاتم قادری ، مصطفی مهرآیین، رضا علیجانی و... علی افشاری هستند که با صداقت می‌نویسند و سخن می‌گویند. زیدآبادی متاسفانه صدای منتقدانش را اصلن نمی‌شنود .  کجا دیدید او با کسی مثلِ مصطفی مهرآیین و حاتم قادری گفتگو و مناظره کند و فقط حرف خودش را تکرار نکند. 

زن نباید مال پدر، برادر یا همسرش باشد


۱.‍ انسان اول انسان است 
حرف‌های نغز ژاله آموزگار

جا داشت سخنان ژاله آموزگار تو تیراژ میلیونی پخش بشه . تاکید خوبی کرده 

ژاله آموزگار، پژوهشگر فرهنگی و زبان‌های باستانی‌ ، از لزوم دیده شدن زن در جامعه به عنوان یک انسان و جای خالی این موضوع گفت.
«ایده‌آل من چنین حالتی است که در یک جامعه زن، انسان باشد، مال کسی نباشد و منِ نوعی مال پدر، برادر و همسرم نباشم و من خودم باشم، ژاله آموزگار؛ همانطور که شما علی درستکار هستید.»

۲. انسان اول انسان است

سودابه در فیلم سیاوش در تخت جمشید: انسان اول مال یک کشور، یک دین یا ملت و قومیه!

فرنگیس : انسان اول انسانه .‌‌.. شما تو قالب‌هایی که برای خودتون ساختین این قدر بمونین تا کرم بگیره‌تون...

اول باید بپذیریم شهروند بودن را . شهروند اولیه . انسان بودن . بعد ایرانی بودن . که به عنوان انسان بودن، در ایران حقوقی داریم .  این همه ضرر و خسارت برای حقوق اولیه


۳.‌فراتر از موضوع این پُست ، جمعه ‌ ۱۵ تیر ۱۴۰۳ ، یک " نه بزرگ " دیگر به کلیت حکومت می‌گوییم . رای بی رای.  وقتی امثالِ " هما دارابی " ( همرزم پروانه فروهر) برای همین انسان بودن ، از جانِ خود گذشتند‌‌. انسان اول انسان است.  تاکید خوبیه




نبض و ضربانِ زندگی، جنبش و آزادیِ جنسی


از وقتی روی این کشتی‌ام
احساس سرگیجه دارم
مدام بالا و پایین میره
تلوتلو می‌خورم و تعجب می‌کنم که نمی‌افتم
تعجب می‌کنم هیچ کس نمی‌افته
و از خودم می‌پرسم ...
چطوره که شمع توی سالن نمی‌افته
چرا گلدونا از روی میز نمی‌افتن
لامپا تو دیوار خورد نمی‌شن
انگار همه چیز مغناطیسیه
انگار یه نیروی مرموز همه چیز رو کنار هم نگه داشته
نیرویِ خودِ کشتی
مثل یک قلعه جادویی
روی موج‌ها سُر می‌خوره
به آرومی توی یک رویا شناوره
رویای من
رویایی که مدام ازش بیدار می‌شدم
چون خورشید با روشنایی چشمام رو سوراخ می‌کنه
چنگ زدن به اقیانوس
من می‌ایستم
بی‌حرکت
هم‌زمان که کشتی روی آب درخشان شناور می‌مونه
فقط توی شبه که اجازه میده چشمام را ببندم
و من رو به آرومی تکون بده تا خوابم ببره
بعدش نهنگ‌ها را تصور می‌کنم
ستاره‌های دریایی ، شقایق‌های دریایی
همه اون موجودات شگفت‌انگیزی که من روشون شناورم
روزی رو تصور می‌کنم که توشون غرق میشم
توی این سلطه‌ی تاریک سکوت
که من رو صدا می‌زنه
من فعلن توی راهروها تلوتلو می‌خورم
توی‌ سالن‌ها توی اتاق‌ها
و با خودم فکر می‌کنم بقیه متوجه شدن همه چیز می‌لغزه؟
شاید اون مسافرایی که میان و میرن
و مثلِ یک اثرِ مبهم تویِ ذهنِ من می‌مونن
مثلِ مرغ‌هایِ دریایی همیشه اون‌جا هستن
همیشه
دوستام، اون بیرون
به طرزِ وحشتناکی جیغ می‌زنن
به پیانوم فکر می‌کنم
تصور می‌کنم یکی داره باهاش می‌نوازه
همراه با آوازِ مرغان دریایی
و من به دریا نگاه می‌کنم
با لبخندی روی چهره‌ام
چون تصور می‌کنم کسی کنارم ایستاده
و همزمان که مهتاب دورمون رو گرفته
و ما ایستادیم
به جیغِ مرغان دریایی گوش می‌کنیم
انگار آوازی رو می‌خونن
یک آهنگ غیرعادی
یک آهنگ فقط برای ما
□ دختر و عنکبوت . یک شعر سینمایی.
فیلمی که نبض و ضربانِ زندگی، جنبش و آزادیِ جنسی را تصویر دارد
جنبشی از جنبش‌ها : فیلم دختر و عنکبوت


■ جادو در زندگی عادی

امیر قاضی پور :
اصلن بعدن تکنیک می‌رسید
بعد از صبح بخیر
هم‌ چنان خالی روبروی هم
مغناطیس از تحسینِ نخستین



آن دخترِ زیبای زرتشتی


اتفاقی صفحه « نگار نوشادی» را در اینستاگرام دیدم. وسط این همه خشونتِ نمایشی که خیلی از ما داریم و خودمان را در معرضِ نمایش میزاریم. نگار نوشادی دختر زرتشتی ، خودش را کتابفروش و بازیکنِ فوتبالِ داخلِ سالنِ لیگ دسته اول ایران معرفی کرده. صفحه عجیبی نبود. همان طبع، علاقه و گرایش و وجودی که نمایان بود در پُست‌هایش . از علاقه به کتاب تا معرفی کتاب . جالبه! نوشته بود که آقایانِ زرتشتی می‌توانند فوتبال دختران زرتشتی را در ایران ببینند. آزادی اگر آزادی است! برای همه نیست!
یک جا ژان لوک گدار در « فیلم سوسیالیسم » آورده است: ما فقط کتاب‌هایی داریم برای گذاشتنِ لایِ کتاب‌های دیگر .
و در ایران، فراتر از آن ، علیه جهلِ مرکب است. در برابرِ یک جهان جهالت حاکمان. نمی‌دانم چرا هموطنان زرتشتی خودشان را اقلیت می‌دانند، در حالیکه کلمه اقلیت معنای سرکوب می‌دهد.  تاکید خوبیه که ما ابتدا انسان هستیم و بعد ایرانی . مرام و مسلک و مذهب، ملاک ارزشگذاری نیست یا نباید باشد وقتی با هم همزیستی داریم .
تیتر زدم: آن دختر زیبای زرتشتی ‌. بخاطرِ زیباییِ جسمانی نبود. بخاطرِ طبع، نفسانیت و انتخاب‌هایش بود. حتا عصیان‌گریِ دختری مو آبی،  که در ایران سوار موتور می‌شود‌ . صفحه « نگار نوشادی» را یکساعتی در اینستاگرام دیدم.  من که فقط دوساعت بیشتر در فضای Net نیستم. مرورِ کتاب‌هایی که طی سالها خواندم ، در صفحش بود.
چه خوب که « نگار نوشادی» از دین زرتشت چیزی در صفحش نبود.  او آزادتر از این حرف‌هاست.  هرچند، زرتشت و اوستایش در زبانِ شعر و هنر جاری‌ست. شناخت ایران است اوستا. فقط اشاره به مردان زرتشتی کرده بود که می‌توانند فوتبال دختران زرتشتی را از نزدیک ببینند .

غذای پختنی تو‌ این هوای گرم؟!


تو این هوای گرم تهران و جای جایِ ایران چه خوبه که غذای گرم کمتر بخوریم. میلیون‌ها نفر در جهان با وسایلِ گرمایشی باعث ایجاد تغییرات اقلیمی و خطرات سیل‌هایِ ویرانگر در جهان‌ می‌شوند.  انواع سالاد ، میوه ، آجیل و خوردنی‌های غیرپختنی ، هم غذا هستند.
استفاده از میوه و سالاد و نپختن غذا هم نوعی وطن‌پرستیه . آسیب نزدن به ایران و جهان.
تابحال زنِ خانه‌داری را ندیدم بواسطه‌یِ کارِ بدونِ مزد در خانه ، طرفدارِ خوردنِ غذاهای طبیعی مثلِ انواعِ سالاد و میوه، آجیل و سبزیجات باشه و مخالف پختن غذا بخصوص در روزهای بشدت گرم باشه. شما دیدید؟
یادمان باشه درست کردنِ انواع سالادها را با سالادهایی که نیاز به پختن دارند، همراه نکنیم . تا غذای پختنی کمتر مصرف کنیم .



حکم رانیِ شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا


وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشم‌ها و درخت‌ها
تابیده بود بنفش‌ها    و سنگ فرش‌ها سکه‌ای بود
بخارِ سرِ همه از استخوان‌هایِ خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانیِ شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپایِ تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهایِ تاریخ
میل به ناحیه‌ گرایی
همه باید از همه لهجه‌شان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دستِ همه یِ آن شکنجه‌ها
دیواری-چروکی نبود
کافه‌ای بی هوا با مشتریانش در هم نمی‌پیچید
و میل به نشستن در یک مکان
- - -
امیر قاضی‌پور




کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:

https://t.me/ghazipooramir




می‌دانیم که دروغگو هستند


آن‌ها دروغگو هستند 
و می‌دانند که دروغگو هستند 
و می‌دانند که 
می‌دانیم که دروغگو هستند 
و با این وجود
با صدای بلند دروغ می‌گویند!



جملات بالا از " نجیب محفوظ " است




اعتماد


دولت اعتماد خودش را به مردم از دست داده است. بهتر نیست مردم را منحل کنیم تا دولت مردم دیگری انتخاب کند؟!
- برتولد برشت
با یادآوری: پژمان موسوی






جایی که پورمحمدی گفت: جهلِ مُرکب


از مصطفی پورمحمدی با سابقه‌ای که داره و داشته، به هیچ وجه نمیشه دفاع کرد. یک عبارت عالی پورمحمدی در برابرِ کاربدستانِ جمهوری اسلامی در مناظره استفاده کرد‌ که خلاصه همه خسارت‌های ۴۵سال اخیر بود.

 "جهلِ مُرکب" درست‌ترین واژه است. واژه‌ای که امثالِ من بارها در توصیف وضع موجود استفاده کردیم.

مصطفی پورمحمدی: عده‌ای با جهلِ مُرکب، تحریم‌ها را نعمت می‌دانند




حجاب و کشف حجاب از دیدگاه مصدق


چرا محمد مصدق ( نخست‌وزیر فقید ایران ) با کشف حجاب به شیوه رضاخانی همراه نبود!؟
مصدق : بنده شخصی هستم که در مدت عمر خودم به آزادی خواهی معروفم و هر صدمه‌ای هم کشیده‌ام روی عقیده خودم بوده است. من یک آدمی بودم که در دوره رضاشاه معتقد بودم که شئون ملی ما باید به دست ملت ایران باشد نه به دست یک نفر و می‌گفتم یک نفر آدم نمی‌تواند در مسائل اجتماعی و در مسائل دیگر مملکت بطور اجبار مردم را مجبور کند.
در موقعی که کلاه پهلوی قرار بود سرگذاشته شود با اینکه من سالها در اروپا شاپو سر می‌گذاشتم وقتی که بنا شد کلاه پهلوی سر بگذارند من هشت ماه در منزل ناخوش شده و از منزل بیرون نیامدم. بعد یک قانون وضع شد اگر چه قانون هم صورت ظاهری بود آن وقت بنده کلاه پهلوی گذاشتم و بیرون آمدم.
و موضوع مهمتر از همه قبل از اینکه بانوان ایران کشف حجاب کنند من در اروپا (بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۴ خورشیدی) با خانواده محترم خودم کشف حجاب کردم. [هنگامی که] هیچ کس با کشف حجاب مخالف نبود. ولی من مخالف بودم. چون معتقد بودم که کشف حجاب باید به واسطه «اولسیون »و به واسطه تکامل اهل مملکت باشد نه بواسطه یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده و یک زوری پیدا کرده که من این جور می خواهم و باید این جور بشود. من این را معتقد نیستم به هیچ وجه و مخالف هم بودم.
به نقل از کتاب : مصدق و مسائل حقوق و سیاست که ایرج افشار گردآوری کرده

نکته: یادآوری این پُست مربوط به گذشته نیست . مربوط به " لحظه حال"  است . فرقی نمی‌کند چه فرد، حکومت و فکری، زورگویی و اجبار می‌کند مردم چه پوششی داشته باشند. دعوایِ پهلوی و مصدق هم تقلیل دادنِ مساله است .




شعرِ تیر


آدم      دوست نداشتم
نفر به نفر
چَشم کار می‌کردم ... سرکار
در وسط پاک کرده  
من از چند کم می‌شود
رویِ زمین - مرزی - خون کشیده
که رویِ دیروز      پاک کرده
من حسابم فکرهایش زمین است
به این زودی‌ها پاک کرده
                             نمی‌شود


خنده‌دار است
گوش -کلماتم - را اِشغال کرده
                              کار می‌کرد
در هوایِ راهنمایی
گوش کرده
در می‌کردم
هوا از شلوغی
مرا اِشغال کرده
گوش می‌دادم
بخوانم
می‌دانستم به این زودی‌ها پاک نمی‌شود


چیزی نبود             از سرم پایین‌تر
تار تار ....جان !
مرزِ پاخورَش
بدجوری درد به سرش می‌زند


از چند صورت برداشت              داریم
- - -

امیر قاضی پور





تظاهرات جبهه‌ملی‌ایران علیه لایحه قصاص


رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:
در بلوای مخالفت جبهه ملی با لایحه قصاص چه گذشت؟
جبهه ملی از ایام ابتدایی پیروزی انقلاب تحت فشار بود و گروه‌های تندرو در پی حذف ملی‌گرایان بودند. این هدف نهایتا در خردادماه سال ۱۳۶۰ محقق شد و جبهه ملی به دلیل مخالفت با لایحه قصاص مرتد اعلام شد.

رویداد۲۴: جبهه ملی و طرفداران دکتر محمد مصدق یکی از بازیگران مهم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و سقوط شاه بود. ملی‌گرایان به دو شاخه عمده مسلمانان و سکولار‌ها تقسیم می‌شدند که شاخه مسلمانان آن‌ها بیشتر با نام نهضت آزادی شناخته می‌شوند. این دو گروه از دوران کودتای ۲۸ مرداد مخالفت خود با حکومت شاه را اعلام کرده بودند و در سال‌های پایانی حکومت پهلوی به صف انقلابیون پیوستند. با وجود تفاوت‌هایی که شاخه اسلام‌گرا و شاخه سکولار جبهه ملی داشت، اشتراکات آن‌ها بیشتر بود و عمده مواردی که اعضای جبهه ملی بر روی آن توافق داشتند لزوم دموکراسی و آزادی‌های سیاسی بود.
جبهه ملی پس از پیروزی انقلاب در ردیف حاکمان قرار گرفت، ولی دو عامل عمده باعث طرد و نهایتا حذف آنها از حکومت شد. مورد اول مخالفت با اشغال سفارت آمریکا بود و مورد دوم اعتراض به استبداد حکومت انقلابی و لایحه قصاص بود. مورد اول تمهیدی برای حذف سیاسی جبهه ملی بود و مورد دوم باعث حکم  و نهایتا حذف ایدئولوژیک آن‌ها شد.
در بهمن ۱۳۵۹ و اردیبهشت ۱۳۶۰ دو بخش از لایحه قصاص توسط شورای عالی قضایی تصویب شد و به اطلاع جراید رسید. ملی‌گرایان که خوانشی میانه‌رو از احکام اسلام داشتند و شرط بقای دین را در تطبیق اصول اخلاقی آن با ملزومات عصر مدرن می‌دانستند، در اعلامیه‌های خود قصاص را امری غیر انسانی دانسته و تصویب آن را محکوم کردند.
علاوه بر این جبهه ملی از تک‌حزبی شدن روزافزون کشور و جایگزین شدن استبداد دینی به جای استبداد نظامی احساس خطر می‌کرد و کسانی چون مهندس مهدی بازرگان که نقش موثری در انقلاب داشتند، مدام هشدار می‌دادند که استبداد در حال متولد شدن است. اعتراض به لایحه قصاص صرفا یکی از اعتراضات جبهه ملی بود و خواست آزادی احزاب و آزادی‌های اجتماعی در اعلامیه‌ها و میتینگ‌های جبهه ملی نقش پر رنگ‌تری داشت.
جبهه ملی در اواخر خرداد سال ۱۳۶۰ اعلامیه‌ای منتشر کرد و مردم را برای تظاهرات علیه قوانین قصاص به خیابان‌ها دعوت کرد. اعلامیه جبهه ملی چنین بود: «هموطنان شرافتمند، مردم غیور و آزادیخواه ایران، انقلاب بزرگ ملت ما که برای نابود کردن استبداد و از بین بردن وابستگی و برچیدن بساط یک رژیم فاسد صورت گرفت، از هدف‌های بنیادی خود منحرف شده است. ناامنی، گرانی، بیکاری و اختناق بیداد می‌کند. در نتیجه سوء سیاست‌ها و پیش آمدن جنگ تحمیلی، میلیون‌ها نفر از هموطنان، آواره و سرگردان شده‌اند... امنیت قضائی به کلی از بین رفته و دادگستری در معرض انحلال قرار دارد. با مطرح کردن لوایحی چون لایحه قصاص، لایحه احزاب و لایحه بازسازی درصدد پایمال نمودن شخصیت انسانی ملت ما هستند... در چنین اوضاع و شرایطی از شما هموطنان و همه نیرو‌ها و سازمان‌ها وطبقات مختلف دعوت می‌کنیم تا در ساعت چهار بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه در گردهمائی و راهپیمائی اعتراضی جبهه ملی ایران شرکت نمائید و فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانید محل این گردهمائی متعاقبا اعلام خواهد شد. جبهه ملی ایران.»
همانطور که در متن اعلامیه مشخص است اعتراض به قصاص تنها یکی از موارد اعتراضی جبهه ملی بود. اما حزب جمهوری اسلامی طوری ماجرا را انعکاس داد که گویی جبهه ملی فقط مخالف مخالف قصاص است و به نوعی می‌خواهد علیه احکام قرآن قیام کند.
راهپیمایی روز ۲۵ خرداد جبهه ملی با استقبال مناسبی روبرو شد اما به خشونت کشیده شد. طرفداران حزب جمهوری اسلامی با پلاکارد‌هایی که حاوی توهین لفظی و نسبت دادن کفر به اعضای جبهه ملی بود به میدان آمدند به به تظاهرات کنندگان حمله کردند.
آیت الله خمینی نیز بر اساس گزارش‌هایی که از هاشمی رفسنجانی می‌گرفت، اعلامیه جبهه ملی را خواند و آن‌ها را به ارتداد محکوم کرد: «من می‌خواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از جبهه ملی، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه‌ای که برای راهپیمایی قرار داده‌اند، لایحه قصاص است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که لایحه غیر انسانی ملت مسلمان را دعوت می‌کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمی‌دانم! نمی‌دانستم در چنته این‌ها چه هست. من بعضی از این‌ها را می‌پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت می‌کردم؛ لیکن نمی‌دانستم که این‌ها بر ضد قرآن هم قیام می‌کنند. این‌ها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده‌ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه‌ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر این‌ها اعلام کنند که از ما نبوده، از آن‌ها هم ما می‌پذیریم.»

این سخنان آیت الله خمینی تیر آخری بود که بر بدنه جبهه ملی نشست. از آن تاریخ به بعد بسیاری از اعضای جبهه ملی دستگیر شدند و اغلب کسانی که به این حزب دیرپا علاقه و سمپاتی داشتند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ردصلاحیت شدند. ملی گرایان از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب مبارزه کرده بودند و امید داشتند در فضایی دموکراتیک و آزادی خواهانه فعالیت سیاسی خود را از سر بگیرند، اما تاریخ پایان دیگری برای آن‌ها رقم زده بود.


نکته : یادآوری تظاهرات جبهه ملی ایران از سایت رویداد۲۴ استخراج شده است.