□ سیلویا پلات:
"پدر
این هوای سنگین کُشنده است
من آب تنفس خواهم کرد"
□ امیر قاضی پور :
ضربدر زدن ضربدر زدن
لالهها در وهله یِ اول
خون از بدنم میرفت
جعبه فقط آینه
بازیافتت چروک یافته / بدن،رفته درخت،جاودانه
از میانِ انگشتانم ضربه زدنِ هوای تازه
آن ها حتا توی آن تُنگ شیشهای حتا ماهی نیستند
تشدید نیست در میانِ انگشتانم در میانِ مه
دندانهایِ زرد از میانِ اکسیژن،
تنم را به جراحان بسپر / مرا تسخیر برایم چنگ یا سَم بیار
تمام روز بمیرن خوراکیها تمام روز لاتین هجاهای نامفهوم
کلیسایِ یک درخت
داربستهای نادیده / بلوایِ سبزها
بی رنگ مثلِ پوستِ دهان
ماهی هم بیرحم است
شاتوت هم غروبها را رنج میبرد
رنگ پریدگیِ شاتوتها دیدنی نیست
خونِ همه از بدنشان
مهم نیست بشقابهای بیمارستان نفسِ مُردگان داشته باشد
میل به کشته شدن
در آب، جیغ میکِشن
تصویر: نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا وولف در فیلم ساعتها (۲۰۰۲)
آهنها / و چشمانِ اسبها
اطاقها و تنها پلک زدن
همه چیز در فضایِ اسمها و اطاقها نیست
در این میان بشکهای که در نزاع رویِ بدن نمیافتد
ضمایر، همیشه در گلبرگها هستن
تا از خود بیرون بیاییم.
در دیگران بیایم
در لثه های آدم ها؛ماهیها
ماهیها لثههای آدم
ادامه دادن در حالتِ ساکن
برپا، برجا
- - -
امیر قاضیپور
خوانش شعر بالا :
اهمیت شعر ، در تکیدگی و ایجاد فضاییست که به روایت کردن و ادامه دادنِ یک معنا و مفهوم کلی اعتنایی ندارد. مثل شعرهای سیلویا پلات - پلات متقدم و عاشق طبیعت وحشی آمریکا - سطرها از شگفتی و خلا موج میزند و رانهای داروینیستی به همراه یکجور شادی طبیعت گرایانه به سطح میآید و میترکد و محو میشود و بی مهابا آینده در دل گذشته سقوط میکند. درست مثلِ اسبی که جنین و جفتاش را با کیسه یِ پاره شده به دنبال خود میکشد و بی توجه به آن همه خونریزی ، در علفزار مشغول چرا میشود. تصویرسازیها حداقلی ست و در زمانهای مصرف شده پناه گرفته است. تنازع بندها چونان زنجیرهای از اتفاقاتِ نیفتاده به غریبگی و تک افتادن کلمات در جملات دامن میزند: " در این میان بشکهای که در نزاع روی بدن نمیافتد/ ضمایر ، همیشه در گلبرگها هستن / تا از خود بیرون بیاییم." اینجا نقطه یِ صفر مرزی هر کنش و واکنشی ست و پانتومیم کلمات ، اشارتگر حد اعلای یک بلاغت جسمانیِ انکار شده و نامرئی ست.
امیر قنبری . منتقد شعر