«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

سخن از گیسوی خوشبخت من‌ست


سخن از پچ‌‌پچِ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجره‌های باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهُده می‌سوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور


سخن از پیوندِ سستِ دو نام
و هم‌آغوشی در اوراقِ کهنه‌ی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من‌ست
با شقایق‌های سوخته‌ی بوسه‌ی تو

و صمیمیتِ تن‌هامان، در طراری
و درخشیدنِ عریانی‌مان
مثلِ فلسِ ماهی‌ها در آب
- فروغ فرخزاد



دوسال از جنبشِ مهسا گذشت.  هنوز تازه است هنوز هست هنوز هست و جریان دارد . آزادی اگر آزادی است . جنبشی از جنبش ها

آزادی همه جا آزادی است


دیگر هیچ چیز صدای جویبارهامان را نخواهد پوشاند
و ما از هر سو روان هستیم.
از هر سو به هم می‌پیوندیم
پرومته پهلوانتان آتش را از ایزدانتان رُبود . و ما آتش را از شما و هر ایزد دیگر می‌رباییم و سرزمین‌‌مان را رها می‌سازیم

آزادی همه جا آزادی است.
این ابری است همیشه به راه و همیشه آبستن.

ما شوریدیم همان‌گونه که شما شوریدید
اما درفش چرمین شورش ما به زیور بدل شد .
آنگاه شورش شما بود که ما را به خود آورد.
بشود که شورش ما نیز شما را به خود آورد.

از متنِ فیلم بی‌همتای " پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است " اثر زنده جاودان فریدون رهنما




بقول هنریک ایبسن : روحِ حق روحِ آزادی، اینها ستون‌های اجتماع هستند 




ایران! بر تو چه رفت


یونیفرمِ ما (۲۰۲۳)، نامزد بهترین انیمیشن کوتاه برای اسکار ۲۰۲۴ و برندۀ دو جایزه در جشنواره معتبر انیمایو در اسپانیا، یک اثر خوش‌ساخت است با ترکیبی خلاقانه از تکنیک‌های دو بُعدی و استاپ‌موشن که خاطرات دوران مدرسۀ یک دختر ایرانی را از دل چین‌وچروک‌ها و درزهای لباس‌هایش روایت می‌کند؛ لباسهایی که متعلق به کمدِ لباسِ راوی و سازندۀ انیمیشن، یگانه مقدم هستند.
راوی در همان ابتدای فیلم اعتراف می‌کند تجربه‌هایش به عنوان یک دختر ایرانی در مدرسه‌ای با قوانینی سخت‌گیرانه‌‌ در جهت پوشاندن موی سرِ دختران، در کنار محتوای آموزشیِ کسالت‌آ‌ور، او را صرفاً تبدیل به یک «زن»، و نه چیز بیشتری کرده است و سپس با روایتی ساده، به بیننده نشان می‌دهد چگونه وضعِ قوانینی با محوریت فردیت‌زدایی، منجر به زیستِ یک زندگی دوگانه می‌شود؛ زندگی‌ای تحت کنترل تعالیم دینی‌ و زندگی‌ دیگری طبق الگوهایی متفاوت از آنچه در محیط آموزشی به فرد حقنه می‌شود و امکانِ ابراز خود به عنوان یک انسانِ رها با حق انتخاب در پوشش یا باورها.

یگانه مقدم، در مصاحبه‌اش با جکسون مورفی و در پاسخ به سوال او که "ایده این انیمیشن از کجا الهام گرفته شده؟" گفت: "وقتی در کشوری مانند ایران زندگی می‌کنید، لازم نیست برای یافتن ایده، زیاد فکر کنید. ما توسط ایده‌ها احاطه شده‌ایم. ایده‌ها شما را پیدا خواهند کرد. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید، یک تیتر تازه، یک جنجال جدید، و در نتیجه یک داستان وجود دارد."
Our Uniform (2023) - Yegane Moghaddam




آزادی و سلب آزادی


من دلم می‌خواهد این لفظ (باید) از زندگی دور شود؛ باید این کار را بکنی، باید این‌طور لباس بپوشی، باید این‌طور راه رفت، باید این‌طور حرف زد، باید این‌طور خندید ...

اه همه ش سلب آزادی و محدودیت؛ چرا باید، می‌دانم که به من جواب خواهند داد، زیرا قوانین اجتماع اجازه نمی‌دهد طور دیگری رفتار کنی، اگر بخواهی برخلاف دیگران رفتار کنی دیوانه و احیاناً جلف و سبکسر خطاب خواهی شد. من نمی‌فهمم این قوانین را چه کسی وضع کرده؟ کدام دیوانه‌ای بشر را به این زندگی تلخ و پر از رنج محکوم کرده ‌است.

- از کتاب اولین تپش‌های عاشقانه قلبم ، فروغ فرخزاد   





یک نظر از علی افشاری درباره پزشکیان:
مسعود پزشکیان⁩ از جهات مختلف، اصحاب غار کهف در زمانه حاضر را تجسد بخشیده است! مردی با مختصات متعلق به عصر سپری شده که با لجاجت و کوته‌نظری متعصبانه بر حفظ این هویت نازمانمند اصرار دارد.


دوست داشتم تو این پُست از ایمان و بی‌ایمانی بنویسم  مرتبط با فیلم Ordet . نظرم عوض شد. تا پُست بعد 




نامِ زنده،نه مرگ



رقصِ کاغذ پاره‌ها
قربانیِ دوره‌هایِ هجوم
از هر طرف مجبور باشیم خالق باشیم
بیش از اینکه بمیریم
سنگین می‌شود سنگ
و من از همان موقع ترسیدم
"کاغذ پاره‌ها رویِ سنگ"
نامِ زنده،نه مرگ
وقتی نه هنوز نه مرگ را دیده بود
دعا مثلِ سنگ‌هایِ پاره



یکبار سوده نگین‌تاج ، شعر بالا را در دهه۸۰ برایم sms کرد. پرسیدم مال کیه؟ گفت: شعر خودت!
و خبر درگذشت برادر سوده نگین‌تاج را جدید دیدم . تسلیت به سوده دوست خوب تمام سالها و لحظه حال .  با زبانِ اکهارت تول با زبانِ تاگور با چه زبانی از مرگ بگویم .

تاگور :
خواهم مُرد
بارها و بارها
تا بدانم که زندگی ابدی است.





خبرها و نکته‌ها : سپیده رشنو ( از مخالفان حجاب اجباری) باید خود را به زندان معرفی کند. سپیده رشنو ( شاعر و ویراستار) فقط نظاره‌گرِ خبرها نبود. در صحنه بود. بخاطرِ چند تار مو و زندان!
جالبه! در تلویزیون ج.ا می‌دیدم که دخترِ دانشجوی ایرانی بدونِ حجاب را در فرانسه نشان می‌داد که از فرهنگ فرانسوی‌ها انتقاد میکرد. ایران ملک مشاع است برای همه ایرانیان . فرانسه و ایران چه فرقی دارد. تظاهرات کنندگان مرد و زن که در کشورهای مختلف ، با پوشش اختیاری علیه آپارتاید ، اشغالگری و جنایت‌های اسرائیل در کشورهای مختلف تظاهرات می‌کنند. میشه زنان و دخترانِ ایران هم علیه آپارتاید و اشغالگری اسرائیل بدون حجاب اجباری در ایران تظاهرات کنند‌ .‌

بقولِ رنه گروسه ( شرق شناس) :
ایران آستانه غرب است
و آستانه شرق
و پُلی‌ست میان این دو



آزادسازی و زندگی کردن در لحظه حال




تظاهرات جبهه‌ملی‌ایران علیه لایحه قصاص


رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:
در بلوای مخالفت جبهه ملی با لایحه قصاص چه گذشت؟
جبهه ملی از ایام ابتدایی پیروزی انقلاب تحت فشار بود و گروه‌های تندرو در پی حذف ملی‌گرایان بودند. این هدف نهایتا در خردادماه سال ۱۳۶۰ محقق شد و جبهه ملی به دلیل مخالفت با لایحه قصاص مرتد اعلام شد.

رویداد۲۴: جبهه ملی و طرفداران دکتر محمد مصدق یکی از بازیگران مهم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و سقوط شاه بود. ملی‌گرایان به دو شاخه عمده مسلمانان و سکولار‌ها تقسیم می‌شدند که شاخه مسلمانان آن‌ها بیشتر با نام نهضت آزادی شناخته می‌شوند. این دو گروه از دوران کودتای ۲۸ مرداد مخالفت خود با حکومت شاه را اعلام کرده بودند و در سال‌های پایانی حکومت پهلوی به صف انقلابیون پیوستند. با وجود تفاوت‌هایی که شاخه اسلام‌گرا و شاخه سکولار جبهه ملی داشت، اشتراکات آن‌ها بیشتر بود و عمده مواردی که اعضای جبهه ملی بر روی آن توافق داشتند لزوم دموکراسی و آزادی‌های سیاسی بود.
جبهه ملی پس از پیروزی انقلاب در ردیف حاکمان قرار گرفت، ولی دو عامل عمده باعث طرد و نهایتا حذف آنها از حکومت شد. مورد اول مخالفت با اشغال سفارت آمریکا بود و مورد دوم اعتراض به استبداد حکومت انقلابی و لایحه قصاص بود. مورد اول تمهیدی برای حذف سیاسی جبهه ملی بود و مورد دوم باعث حکم  و نهایتا حذف ایدئولوژیک آن‌ها شد.
در بهمن ۱۳۵۹ و اردیبهشت ۱۳۶۰ دو بخش از لایحه قصاص توسط شورای عالی قضایی تصویب شد و به اطلاع جراید رسید. ملی‌گرایان که خوانشی میانه‌رو از احکام اسلام داشتند و شرط بقای دین را در تطبیق اصول اخلاقی آن با ملزومات عصر مدرن می‌دانستند، در اعلامیه‌های خود قصاص را امری غیر انسانی دانسته و تصویب آن را محکوم کردند.
علاوه بر این جبهه ملی از تک‌حزبی شدن روزافزون کشور و جایگزین شدن استبداد دینی به جای استبداد نظامی احساس خطر می‌کرد و کسانی چون مهندس مهدی بازرگان که نقش موثری در انقلاب داشتند، مدام هشدار می‌دادند که استبداد در حال متولد شدن است. اعتراض به لایحه قصاص صرفا یکی از اعتراضات جبهه ملی بود و خواست آزادی احزاب و آزادی‌های اجتماعی در اعلامیه‌ها و میتینگ‌های جبهه ملی نقش پر رنگ‌تری داشت.
جبهه ملی در اواخر خرداد سال ۱۳۶۰ اعلامیه‌ای منتشر کرد و مردم را برای تظاهرات علیه قوانین قصاص به خیابان‌ها دعوت کرد. اعلامیه جبهه ملی چنین بود: «هموطنان شرافتمند، مردم غیور و آزادیخواه ایران، انقلاب بزرگ ملت ما که برای نابود کردن استبداد و از بین بردن وابستگی و برچیدن بساط یک رژیم فاسد صورت گرفت، از هدف‌های بنیادی خود منحرف شده است. ناامنی، گرانی، بیکاری و اختناق بیداد می‌کند. در نتیجه سوء سیاست‌ها و پیش آمدن جنگ تحمیلی، میلیون‌ها نفر از هموطنان، آواره و سرگردان شده‌اند... امنیت قضائی به کلی از بین رفته و دادگستری در معرض انحلال قرار دارد. با مطرح کردن لوایحی چون لایحه قصاص، لایحه احزاب و لایحه بازسازی درصدد پایمال نمودن شخصیت انسانی ملت ما هستند... در چنین اوضاع و شرایطی از شما هموطنان و همه نیرو‌ها و سازمان‌ها وطبقات مختلف دعوت می‌کنیم تا در ساعت چهار بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه در گردهمائی و راهپیمائی اعتراضی جبهه ملی ایران شرکت نمائید و فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانید محل این گردهمائی متعاقبا اعلام خواهد شد. جبهه ملی ایران.»
همانطور که در متن اعلامیه مشخص است اعتراض به قصاص تنها یکی از موارد اعتراضی جبهه ملی بود. اما حزب جمهوری اسلامی طوری ماجرا را انعکاس داد که گویی جبهه ملی فقط مخالف مخالف قصاص است و به نوعی می‌خواهد علیه احکام قرآن قیام کند.
راهپیمایی روز ۲۵ خرداد جبهه ملی با استقبال مناسبی روبرو شد اما به خشونت کشیده شد. طرفداران حزب جمهوری اسلامی با پلاکارد‌هایی که حاوی توهین لفظی و نسبت دادن کفر به اعضای جبهه ملی بود به میدان آمدند به به تظاهرات کنندگان حمله کردند.
آیت الله خمینی نیز بر اساس گزارش‌هایی که از هاشمی رفسنجانی می‌گرفت، اعلامیه جبهه ملی را خواند و آن‌ها را به ارتداد محکوم کرد: «من می‌خواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از جبهه ملی، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه‌ای که برای راهپیمایی قرار داده‌اند، لایحه قصاص است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که لایحه غیر انسانی ملت مسلمان را دعوت می‌کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمی‌دانم! نمی‌دانستم در چنته این‌ها چه هست. من بعضی از این‌ها را می‌پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت می‌کردم؛ لیکن نمی‌دانستم که این‌ها بر ضد قرآن هم قیام می‌کنند. این‌ها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده‌ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه‌ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر این‌ها اعلام کنند که از ما نبوده، از آن‌ها هم ما می‌پذیریم.»

این سخنان آیت الله خمینی تیر آخری بود که بر بدنه جبهه ملی نشست. از آن تاریخ به بعد بسیاری از اعضای جبهه ملی دستگیر شدند و اغلب کسانی که به این حزب دیرپا علاقه و سمپاتی داشتند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ردصلاحیت شدند. ملی گرایان از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب مبارزه کرده بودند و امید داشتند در فضایی دموکراتیک و آزادی خواهانه فعالیت سیاسی خود را از سر بگیرند، اما تاریخ پایان دیگری برای آن‌ها رقم زده بود.


نکته : یادآوری تظاهرات جبهه ملی ایران از سایت رویداد۲۴ استخراج شده است.

وقتی در اُردی‌بهشت زندگی می‌کردم



در کدام بزرگ شدی
خراشیده شده است آسمان
از عبوری و اضطرابی که از چمدان می‌آید
حجمِ من
سینه‌هایِ تو درهایِ وادیِ پوچ
من سرم را روی سینه‌هایِ تو گذاشتم
از خود پرسیدم
در یک روزِ روشن از سقف‌ها
شکسته شدنِ صدایم وقتی باران است
- شکستِ صدایت
وقتی در اُردی‌بهشت زندگی می‌کردم
و ساق‌ها و زانوها و قرمزها

- - -
امیر قاضی‌ پور






در راه تو کی ارزشی دارد‌ این جانِ ما
وقتی زنان و دختران را در خیابان می‌زنند و من و تو بی‌تفاوت هستیم
شعارِ توخالی است. به خودم انتقاد میکنم.
ایران همان زنان و دختران هستند و همه شهروندان . خاک‌پرستی که نداریم.  جان و آزادی مقدس است . تمامیت ارضی همان آزادی و جان‌ها هستند

عشق، زیبایی و آزادی




دیو و دلبر

یه داستان قدیمی هست

که ممکنه واقعیت داشته باشه

در حالی که اونا حتا با هم دوست هم نبودند

یکدفعه یکیشون نرم و مهربون میشه

غیر منتظره

فقط یه تغییر خیلی کوچیک اتفاق میفته

این حداقل چیزیه که میشه گفت

هر دوشون کمی ترسیده بودند

هیچکدوم آمادگیشو نداشتن

دیو و دلبر

تا حالا همچین چیزی اتفاق نیفتاده

خیلی عجیبه

قبلا هیچگاه اینطور نشده

اما در عین حال خیلی هم واضحه

مثل طلوع خورشید

داستانی به قدمت زمان

نوایی بقدمت قدیمیترین آهنگها

با اتفاقهای تلخ و شیرین و عجیب

میفهمی که میتونی تغییر کنی

میفهمی که اشتباه می‌کردی

مثل خورشید واضح و روشنه

همونی که از شرق طلوع می‌کنه

حکایتی به قدمت زمان

ترانه‌ای به قدمت قدیمیترین اشعار

دیو و دلبر



۱. وسط جنگ جعلی! وسط جنگ روایت‌ها وسط نزاعِ حجاب اجباری نشستم از سر فیلم دیو و دلبر ( Beauty And The Beast) را با بازی Emma Watson نازنین  دیدم . بار اول سال ۲۰۱۷ که فیلمو دیدم دوست نداشتم. این بار خیلی سرریز و بیواسطه بود. اِما واتسون؛ عشق ، زیبایی و آزادی


۲. در روزنامه اعتماد، آمده است : محسن برهانی، دکترای حقوق جزا و جرم‌شناسی: نیروی انتظامی حتی حق دادن تذکر لسانی را هم ندارد؛ پلیس ابتدا خودش قانون را رعایت کند، بعد از مردم توقع احترام به قوانین را داشته باشد
محسن برهانی:صریح و شفاف عرض می‌کنم، در شرایط فعلی یعنی روز ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، قانونی به‌نام حجاب و عفاف در ایران وجود خارجی ندارد. این بحث اول است. اجرایی کردن طرح و لایحه‌ای، قبل از قانونی شدن لایحه یا طرح هم قطعا خلاف قانون است.
نیروی انتظامی حتی حق دادن تذکر لسانی را هم ندارد. کجای قانون آمده که نیروی انتظامی باید تذکر لسانی یا غیرلسانی بدهد.
انتظاری که از نیروی انتظامی می‌رود، آن است که نیروی انتظامی خودش در ابتدا قانون را رعایت کند، بعد از مردم توقع احترام به قوانین را داشته باشد. قانون‌شکن حق ندارد از سایرین انتظار رعایت قانون را داشته باشد.
مطلب کامل روزنامه:
https://www.etemadonline.com/tiny/news-657091


۳. ایران ملک مشاع است . متعلق به همه ایرانیان.  چه با حجاب و چه بی حجاب . در ضمن حتا بی‌حجاب‌ها هم پوشش دارند

کدام پاکی کدام انسانیت



۱. ما گمان کرده بودیم پاکی در دست نخوردگی است، پاکی در بی‌حرکتی است، در بی‌آزمایشی است، در زندانی از اصول و شرع است. حال آنکه پاکی به دست می‌آید و سخت است بپذیریم که خود بخود وجود دارد.
- فریدون رهنما . از نامه‌ها

۲. روز بیست وپنج فروردین : ونِ نیرویِ انتظامی با دو زن‌ِ سیاه‌پوش و ماسک زده و مردان مسلح ، دختری را با زور سوار ون می‌کنند. دختر فریاد می‌زند و از دو زن مامور می‌خواهد دست‌هایش را ول کنند . تقلا می‌کند تا سوار ون نشود. حکومت حتا به توصیه " روزنامه جمهوری اسلامی " گوش نمی‌کند که با زنان و دختران برخوردهای قهری را کنار بگذارد. از انسانیت خودم متنفرم. وقتی برای هزاران بار تصویرِ دختری که در دست مامورانِ زن ، فریاد می‌زند را دائم به یاد می‌آورم و این تکرار را دوست ندارم . مامورِ سرکوبگرِ مرد به دختر می‌گوید: خانم شلوغش نکن! 
در اطراف تئاترشهر و مترو و انقلاب ، مامورهای سرکوبگر دیده می‌شوند. دختری که درونِ ون هست، پوشش دارد. فقط روسری سرش نیست. قوانین راهنمایی رانندگی در اکثر نقاط ایران رعایت نمی‌شود. سیگار کشیدن در اماکن عمومی رعایت نمی‌شود. اینها (مثلِ قوانینِ راهنمایی‌رانندگی) قانون‌های درست هستند. بجایش زورگویی از ناحیه حجاب اجباری . وسط خیابان، رُبودن زن‌ها و دخترهایی که حجاب اجباری سر نمی‌کنند. باعث خوشحالی‌ست که کل خیابانها را که نمی‌شود کنترل کرد

۳. فریدون رهنما عالی گفته است:
بترسید از ترس‌تان...
می‌مانید تنها  می‌مانید تنها / با چهره‌های تباهکارتان/ می‌مانید تنها با همان سرنیزه‌ها
و اسکناس بانک‌هایتان

۴. چرا باید با خودمان بجنگیم و همواره در نبرد باشیم برای خواسته‌های بدیهی و مسلم و ابتدایی مثل پوشش اختیاری. مگه شما ایرانی نیستید

۵. زندگی مقاومت است

تماشاگر یا باز است یا بسته






آسیب می‌زند یک پرنده به ساحل
تماشاگر یا باز است یا بسته
عقب‌ نشینیِ ترکش‌ها در حرکتِ سنگ‌ها
آغازیه‌ای برای بزرگداشت
پرده، ترکش‌هایِ قاطع را به کلام و نگاه
اسکناسی به شدت کاذب
خیالِ درجاتِ عالیه
سنگ‌ها
و ناپدید شدنِ تیرکمان
- - -
امیر قاضی‌پور

حکم رانی شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا...



وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشم‌ها و درخت‌ها
تابیده بود بنفش‌ها    و سنگ فرش‌ها سکه‌ای بود
بخارِ سرِ همه از استخوان‌های خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانی شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپای تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهای تاریخ
میل به ناحیه‌ گرایی
همه باید از همه لهجه‌شان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دست همه یِ آن شکنجه‌ها
دیواری-چروکی نبود
کافه‌ای بی هوا با مشتریانش در هم نمی‌پیچید
و میل به نشستن در یک مکان
- - -
امیر قاضی‌پور




کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/amirghazipoor