«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

یک شب زمستانی رودخانه برای حفاظت از مکان‌هایِ در حالِ ریزش



شعری از امیر قاضی‌پور

وقتی درخت با بی گانگی دست دراز می‌کند
تصاویری در حالِ عبور
گاهی مسیری که یک نفر طی می‌کند می‌تواند ماکت حرکتِ گروهِ بزرگتر از مردم باشد
اگر در فضایِ بسته کار کنم حقِ انتخاب ندارم
بازوهایم بیش از پیش زنانه شده است
بالشت‌هایِ افتاده به سقف از بزرگ‌تر شدنِ سینه‌ها
از بزرگ‌تر شدنِ پل‌ها، قایق‌ها و خاکریزها
یک شبِ زمستانی رودخانه برای حفاظت از مکان‌هایِ در حالِ ریزش
درخت باز شده است/  we are open / بالشت‌هایِ افتاده به سقف
از بزرگ‌تر شدنِ سینه‌ها
....................

شاتوت‌های زمستان


 
خنک شدم از زمستانی که قطعاتِ باران را با گردنی لُخت
" از پاشنه انداختن خسته شدم "
بُریده شدن در طولِ یک لحظه
" دو گیلاس بدونِ تو.بدونِ گوش "
رویِ انظباط اگر عاشق نمی‌شدم
" چاهار قطعه یِ آزادِ باران "
دست‌هایِ یک حباب :
(( مانده کف دستم فقط ))
تمامِ عناصری که از ناخنِ انگشتانم
و موهایِ قهوه‌ای
" بدونِ شاخه‌ام "
جُم نمی‌خوردم
و زلزله ما را پخش می‌کرد
- - -
امیر قاضی پور





کانال شعر و نقد شعر در تلگرام:

https://t.me/ghazipooramir