زمستان و سال نو
و هشت هایکوی ژاپنی
از شاعر ژاپنی: ماسائوکا شیکی
ترجمه: ع.پاشایی
۱
سال شروع میشود
در روزِ سالِ نو
زندگی ما حالاست
۲
ستارهها ناپدید شدند
و بعد ـــــ
مِهِ پنجرنگ سال نو
۳
در شکوفههای پراکنده
بودا و آیین بودا
ناشناخته
۴
آسمان نزدیک میشود
یک چنین غروب درخشان
نوروز
۵
نوروز
آمده است ـــــ
خیابانهای خلوت
۶
هیزم میشکند
خواهرم به تنهایی ـــــ
برای زمستان آماده میشود
۷
پشت محلِ
درختهای زمستان
غروبِ آتشین
۸
کاملیای زمستان
ای کاش میتوانستم پیشکش کنم آن را
به بودای دودگرفته
شعری از امیر قاضیپور
وقتی درخت با بی گانگی دست دراز میکند
تصاویری در حالِ عبور
گاهی مسیری که یک نفر طی میکند میتواند ماکت حرکتِ گروهِ بزرگتر از مردم باشد
اگر در فضایِ بسته کار کنم حقِ انتخاب ندارم
بازوهایم بیش از پیش زنانه شده است
بالشتهایِ افتاده به سقف از بزرگتر شدنِ سینهها
از بزرگتر شدنِ پلها، قایقها و خاکریزها
یک شبِ زمستانی رودخانه برای حفاظت از مکانهایِ در حالِ ریزش
درخت باز شده است/ we are open / بالشتهایِ افتاده به سقف
از بزرگتر شدنِ سینهها
....................
خنک شدم از زمستانی که قطعاتِ باران را با گردنی لُخت
" از پاشنه انداختن خسته شدم "
بُریده شدن در طولِ یک لحظه
" دو گیلاس بدونِ تو.بدونِ گوش "
رویِ انظباط اگر عاشق نمیشدم
" چاهار قطعه یِ آزادِ باران "
دستهایِ یک حباب :
(( مانده کف دستم فقط ))
تمامِ عناصری که از ناخنِ انگشتانم
و موهایِ قهوهای
" بدونِ شاخهام "
جُم نمیخوردم
و زلزله ما را پخش میکرد
- - -
امیر قاضی پور
کانال شعر و نقد شعر در تلگرام:
https://t.me/ghazipooramir