«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

برابری از نوعِ «من تو او مرد او زن »



امیر قاضی‌پور : تقلاها و خواهش‌هایِ سردِ دو زن در فیلم «من تو او مرد او زن » از شانتال آکرمن ، کاملن بی‌جنسیت است. با اینکه فیلم آکرمن ، فیلم فمینیستی‌ست . اما دوازده دقیقه معاشقه یِ دو زن دقیقن بی‌جنسیته. بدن و خواهش‌هایِ سرد که انگار امتناع رو هم در خودش داره . اونم در فضاسازیِ یک اتاقِ سفید ، یکه‌گی و وحدت فیلم و بی‌جنسیت بودن رو عالی تصویر کرده . معنی برابری و بی‌جنسیت بودن همین تمنای دو زن در این فیلمه . ضمایری که ابتدا تکه‌تکه نمایش داده می‌شود و در سکانسِ آخر ، به وحدت می‌رسد . بی‌جنسیت می‌شود. رسیدن به این کار واقعن دشوار و شاه‌کاره . کدام فیلم و اثر را بدونِ جنسیت دیدید؟
بقول شعرم:
این بی‌جنسیت موها
صدایِ قوها
گردنِ وقتی نمی‌بینمت


نقد و بررسی مجله وزن دنیا


به جای نابودیِ دولت‌ها دولتِ زبان را از بین ببرید


بررسی یک مجله بنام وزن دنیا
در گفتگوی انتقادی :
امیر وزین و امیر قاضی پور
جلسه سینماشعر




مجله "وزن دنیا " زمانی می‌تونه مستقل باشه که این جمله یِ جان کیجُ بنویسه روی مقاله ش بعد شعرها رو بیاره نه این شعرها رو . جان کیج میگه: به جای نابودیِ دولت‌ها دولتِ زبان را از بین ببرید

کدام شاعر کدام سینماگر؟ کدام پیوند؟



شاعری به نام آربی اُوانسیان


تو شماره سینماگرانِ شاعر و پیوند "سینما و شعر" در مجله شبه‌اپوزوسیونِ وزن دنیا ، باید پرسید چرا کسی مثلِ آربی اُوانسیان ( کارگردان ایرانی ارمنی) با دو شعرِ سینماییِ نابِ "چشمه"  و "لبئوس معروف به تادئوس" حضور ندارد . هرچند در مطلبی از امیر قاضی‌پور با عنوانِ روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد،  به فیلم چشمه‌ی آربی اُوانسیان از ناحیه سینماتوگراف اشاره شده است .   شاهکارِ! مجله وزن دنیا اینجاست که از گراناز موسوی با شعرهایِ کارت پستالی و فیلم مبتذلِ " تهران من حراج " ، بیش از ده صفحه گفتگو دارد . البته اینکه مجله وزن دنیا از " من ری " در مقاله‌اش نام می‌برد باعث خوشحالی‌ست .

پیوست شعرِ سینمایی:
۱. دیدنِ شعرِ سینمایی " لبئوس معروف به تادئوس " ( قره کلیسا)
۲. دیدنِ چشمه اثر آربی اُوانسیان
۳ . دستاوردهای فیلم چشمه اثر آربی اُوانسیان در جلسه سینماشعر

یک شب زمستانی رودخانه برای حفاظت از مکان‌هایِ در حالِ ریزش



شعری از امیر قاضی‌پور

وقتی درخت با بی گانگی دست دراز می‌کند
تصاویری در حالِ عبور
گاهی مسیری که یک نفر طی می‌کند می‌تواند ماکت حرکتِ گروهِ بزرگتر از مردم باشد
اگر در فضایِ بسته کار کنم حقِ انتخاب ندارم
بازوهایم بیش از پیش زنانه شده است
بالشت‌هایِ افتاده به سقف از بزرگ‌تر شدنِ سینه‌ها
از بزرگ‌تر شدنِ پل‌ها، قایق‌ها و خاکریزها
یک شبِ زمستانی رودخانه برای حفاظت از مکان‌هایِ در حالِ ریزش
درخت باز شده است/  we are open / بالشت‌هایِ افتاده به سقف
از بزرگ‌تر شدنِ سینه‌ها
....................

شاتوت‌های زمستان


 
خنک شدم از زمستانی که قطعاتِ باران را با گردنی لُخت
" از پاشنه انداختن خسته شدم "
بُریده شدن در طولِ یک لحظه
" دو گیلاس بدونِ تو.بدونِ گوش "
رویِ انظباط اگر عاشق نمی‌شدم
" چاهار قطعه یِ آزادِ باران "
دست‌هایِ یک حباب :
(( مانده کف دستم فقط ))
تمامِ عناصری که از ناخنِ انگشتانم
و موهایِ قهوه‌ای
" بدونِ شاخه‌ام "
جُم نمی‌خوردم
و زلزله ما را پخش می‌کرد
- - -
امیر قاضی پور





کانال شعر و نقد شعر در تلگرام:

https://t.me/ghazipooramir

این تا تو روز


نگاهی به یکی از اشعار امیر قاضی پور
مرا ببخشید که این قدر فشرده‌ام



این تا تو روز.

به نام یک روشن

مثلِ خودم.

این تا تو را نداشت

وقتی که نه پاک می‌شوم.


نفر اول است مجموعِ خودم
- - -
امیر قاضی پور






خوانش الهام ملک پور
از شعرِ بالا


۱/ به نظر شعر ایدئولوژی زده است و به رغم تمام فرافکنی‌های نویسنده و نوع خاص نوشتار این مسئله به چشم می‌آید.

۲/ این شعر با شعریت رویایی-به خصوص در لبریخته‌ها-در گفتگو است. شاید این تجدید خاطره، بیشتر به خاطر وجود سطر اول و سطر چهارم-که حلقه‌های بازشونده ی زمانی این شعر هستند-باشد.

۳/ در سطرهای قاضی پور گاهی این اتفاق خوشایند می‌افتد:

مسافت طی میشود؛ زمان حرکت می‌کند-بدون توجه به کیفیت زمان و نوع قراردادی‌اش در متن حاضر _؛انرژی مصرف می‌شود ولی کاری، بنا به تعریف کلاسیک «کار» در فیزیک انجام نمی‌شود. ولی دست کم یک چیز کم است و بسیار ضروری به نظر می‌رسد و آن انرژی پتانسیل و نیز نیروی استاتیک کار است.

«انرژی ایستا» دینامیک کار را بالا می‌برد بدون اینکه تحرک را افزایش دهد یا در صورت، تجلی پیدا کند و در رگ‌های شعر جاری می‌شود.

۴/روایت در شعر قاضی پور در خور توجه است؛ کلیت امر نشان می‌دهد که روح روایت در این شعر-در نهایت- خطی است ولی روی این خط دایره‌ای می‌غلطد که روایت خطی را طی می‌کند .مثالها را خود بیابید به خصوص ارجاع می‌دهم به کار (( شاتوت / شکسته ))
تصور کن یک موج در حال حرکت است.

۵/این شعر بسیار معناگرا است اگرچه نوع نگاشت شعر و صورتبندی جمله‌ها و نیز گزینش واژگان معنا را کمی دور می‌زند ولی به هر جهت نوشتار پیش رو از معنایی اشباع شده است که به خاطر گستردگی دامنه آن و کم بودن غلظت بطالتش می‌توان از آن چشم پوشید هر چند من در تقابل با معناگرایی قرار نمی‌گیرم و براین باورم که هر چیزی، آنجا شایسته است که به چشم می‌آید.

۶/و در آخر آن قدر که من سیر کاری امیر قاضی‌پور را پیش چشم داشته‌ام فکر می‌کنم ایده‌های تازه‌ای را پیش روی خود می‌بیند و سعی می‌کند دریابم چه پتانسیل‌هایی را می‌توانم در شعرش-از آنچه که دارد و می‌تواند داشته باشد-رها کند تا شعرش به خود برسد.

ترجمه یک شعر از فارسی به انگلیسی




شعری از امیر قاضی‌پور :

مس    «خطوطِ قرمز»
ایستاده همچو فاصلی
از لبی که بسته است
عکاسِ روزنامه /بیرون ، ایستاده
یک لکه زمین
روشن‌ ، به تماسِ دست
آهو ، آب می‌کِشد به خواب
صدات زد که می‌مانَد،
یکهو رویِ دیوار
قدم‌هایِ شیشه خاک گرفت
پاشنه، بی صدا
بلند می‌شوند بر شاخه 




ترجمه شعر امیر قاضی پور به انگلیسی
از پدرام‌ محمدزاده 

copper "red lines"
Standing like  seperating 
From the closed lip
Photographer / Outdoor, Standing
 spot of  earth 
Bright,from hand touches
Gazelle drags the water to dream 
Call s  you Who stays
Suddenly on the wall
Steps of glass were sanded up from dust 
Heel, silent
Rise up on the branch
- - -
Amir Ghazipoor 

نچسبیدن به نام‌ها و شخصیت‌ها


یه مثل بودایی هست که میگه قایقی که باهاش از رودخانه گذشتی رو پس از رسیدن به کرانه دیگر رود دیگه با خودت حمل نکن.
این منو یاد این عبارت آنگلوس سیلسیوس، عارف آلمانی قرن هفدهمی میندازه که میگه چه سود اگر مسیح هزار بار در بیت‌لَحِم به دنیا بیاد ولی در تو نه، اینچنین تا ابدالاباد گمگشته می‌مانی. نمیدونم دقیقا ربط دو عبارت چیه. ولی یه ربطی داره. نچسبیدن به دارما. صورت آموزه. نچسبیدن به نام‌ها و شخصیت‌ها. نچسبیدن حتی به خود که نامی و شخصیتی است. گام زدن. آنچنان که از قول عیسی در یک انجیل گنوسی گفته میشه: عابر باشید.



از صفحه دوست عزیز رضا سیروان

رهایی در آب



یک گام / " آبِ رودخانه از سد می‌گذرد "
قطره قطران
سدِ آب تمامِ رودخانه را تَه می‌گیرد
سُرسُره می‌خورم از آب
به رویِ سیروان رها می‌شود
گاه آب با پلک زدن به ستوه می‌آید
شُرشُره آب می‌ریزد تویِ دامنِ دخترِ کوه
آب ... جمع شدن
فریادهایی که در گرما چون آب - جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت / و آب / ‌پوشیدن
از سودایِ طنین / و داد
قانون " آهسته " از زمان نما
ای جامِ تاریکِ انگشتانِ باز
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که می‌ریزد
رویاىِ آب
ای جام‌هایی که در فضا وجود دارد
- - -
امیر قاضی پور

زلزله و شعر


وِردِ زلزله‌ای من

بعد از هر زمین‌لرزه، قبل از هر زمین لرزه این شعرم یادمه . زمانی که سالها پیش این شعرو نوشتم اثراتِ زمین‌لرزه‌ای را در تهران حس کردم.



شعری از امیر قاضی پور

سایه یِ بی صدا
لرزه / فرو بند
سَرانگشت‌ها
اول - پرنده که بر شاخه می‌نشیند
فاصله گذاری، مثلِ یک‌ پیوند
حدِ فاصلِ آسمان
هوا خورده
بر پا خاسته
زمین لرزه
در باران‌هایِ مداوم
انبان ، خالی
از خشت بلانسبت خالی
نامی که آدم نداشت
این جا پیش از آمدن

یک شعر دو نظر



شعرِ Sweet


در روز، دیر آمده
یکسر، زانو
کوتوله‌ای بوده در گلو.
در برگ چون چراغی خاموش
درختانِ چَشم خواب می‌مانند.
عصب‌هایشان کوچک
" نه فرزندی برای تو نیست "
برای عبور به بهترین شکل
از نور، زنده شوی با طنینِ صدا
ماه، رنگِ پوست لیمو می‌گیرد
آسمان، زیرِ پا / راه راه
اعضایِ گُل‌ها.
" درخت کاری را کرد "
از کار افتاده.
موهایش غرق در رویا
با زیور آلاتِ هیچ دهانی
هستم گُل‌ ها را
شادمانم
متعلق به بی اعتنایی
" چپ و راست پُر از ماهی "
- - -
امیر قاضی پور







دو نظر بر شعر بالا

ریحانه نام‌دار (درباره شعر Sweet از امیر قاضی‌پور):
تئاتری است...انگار از پشت بلندگو چیزی را اعلام کنند. این آخری بخاطر ترکیب بعضی از واژه‌هایش مثل: رنگ پوست لیمو گرفتن ماه به جای مثلا ماه زرد یا ماه نقره‌ای حس سردی را که شاعر مدام اصرار به تلقین آن دارد پذیرفتنی کرده است...این خوب است...خیلی خوب...و این چپ و راست پُر از ماهی عالی است:لحن سرد و گزارش گونه‌ای که حواس را به سمت خودش جمع و تفریق می کند... و ...و...


پدرام محمدزاده ( شاعر) : معیار خوب بودن شعر‌های امیر قاضی پور ضد معیار بودنشونه.
تزلزل و خیال و انتزاعِ عجیب
عاشق این شعرم
انتزاع توش حرف اول و اخرو میزنه.

هجده ساعت شانه‌هایِ صدف




لاک و الکل زده / "سفید رنگ"
نمی‌توان فهمید حتا پوستش
همچنان دست نخورده مانده است
سفید و زرد / پستان‌هایِ باز و بسته
ورقه کاغذ، سفید دامن محو می‌شود


کوتاه است تناسبِ کاری
چنان سکوت می‌شود
که کاری انجام نمی‌شود
هجده ساعت شانه‌هایِ صدف

پرنده‌ها بی‌حرکت رویِ مبل
گاهی وسط واژه‌ها تقارن بدن
بدونِ نقص باید گوش کرد
خنک شدنِ بطری‌ها از زانوهایِ باز شده
"پستان‌هایِ محض"
شاخه‌هایِ نازک آراسته به باز و جمع کردنِ زُلف‌هایِ راست و چپ

۱۸ساعت شانه‌هایِ صدف
و شانه‌هایِ محو شده چراغ
ساعتِ رفتن به هم چسبیده است
چوب‌ها چسبیده‌اند بغلِ آدم با نوکِ اردک؛
 - - -
امیر قاضی پور

در لحظه حال بودن


قهرمان فیلم روزهای عالی( Perfect Days ) ساخته ویم وندرس، مصداق این جمله اکهارت تُله ( نویسنده کتاب زمینی نو و سکون سخن می‌گوید ) است:
در جستجویِ اسبابی برای خردسندی باش، و بی‌نهایت سبب برای خرسند بودن خواهی یافت. و تنها آن زمان که خرسند و سپاسگزار باشی مذهبی خواهی بود، زیرا خرسندی یعنی مراقبه، یعنی در سکوت و در لحظه حال بودن...


از شعرِ پاریس تگزاس
تا مراقبه و سکون و سکوت فیلم-شعر Perfect Days
این من باید محو شود و خودی وجود ندارد
یکی شدن شخصیت اول فیلم Perfect Days با طبیعت
درست مثلِ نظرات اکهارت تُله

ممنون آقای ویم وندرس


وقتی گفته میشه سکوت راه‌حل مشکلات است . جایی در فیلم Perfect Days ، وقتی مرد‌ ، پسربچه را پیدا می‌کند، مادربچه ، بی‌اعتنا در حالت توهین‌آمیز، بدونِ اینکه تشکر کند، می‌رود. واکنش مرد، فقط سکوت است و لبخندی که به پسربچه می‌زند. دقیقن بجای واکنش، تسلیم و پذیرش وجود دارد و این عالی‌ست.

دیدنِ فیلم Perfect Days را از دست ندهید.  در سایت دیجی موویز می‌توانید دانلود کنید. 

حکم رانی شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا...



وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشم‌ها و درخت‌ها
تابیده بود بنفش‌ها    و سنگ فرش‌ها سکه‌ای بود
بخارِ سرِ همه از استخوان‌های خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانی شاتوت‌ها و تاب‌ها و زن‌ها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپای تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهای تاریخ
میل به ناحیه‌ گرایی
همه باید از همه لهجه‌شان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دست همه یِ آن شکنجه‌ها
دیواری-چروکی نبود
کافه‌ای بی هوا با مشتریانش در هم نمی‌پیچید
و میل به نشستن در یک مکان
- - -
امیر قاضی‌پور




کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/amirghazipoor

بی صورت است نوازشِ چشمانی از ستون‌ها




بهتر از نام‌هایِ من / کوری بر دیوار آویزان است
" پژواکِ دروغ "
تمامِ نشانی‌ها  /   و من پیشانیم
و سنجاقکِ بی‌شمار
بی معجزه آمدنِ زمستان
جز راه خودش پرواز می‌کرد
بیدِ مجنونی که همچون ستارگان می‌درخشد
یخ زده خونت / خونِ نمناک
دعوتی نیست که در صخره یِ قرارش
خاکستر و خاشاک چون خون چکان
ناقوس انگار صبح نرسیده است
کافه در ساحل است
در حلقه می‌آورد .
دست بر چشم‌ هایم می‌گذاری
بی صورت است نوازشِ چشمانی از ستون‌ها
چقدر جایِ خالیِ دست گذاشتن رویِ سینه
- - -
امیر قاضی‌پور 

از شعرِ پاریس تگزاس تا شعرِ Perfect Days


از شعرِ پاریس تگزاس

تا مراقبه و سکون و سکوت فیلم-شعر Perfect Days
این من باید محو شود و خودی وجود ندارد
یکی شدن شخصیت اول فیلم Perfect Days با طبیعت
درست مثلِ نظرات اکهارت تُله
ممنون آقای ویم وندرس