تو با اثر [یا شعر] خویش اعلام خواهی کرد که جهان را در فاصلهای از خود نگه داشتهای . - استفان مالارمه
جانش را در فاصله میدید
سالها پیش ، میخواندم فلان منتقدِ سینمای آمریکا در فلان ایالت آمریکا نیست؛ چون وقتی داره نقد میکنه نباید و نمیخواد جایی باشه که فیلمساز هم اونجاست . منتقد فاصله میندازه بین خودش و فیلمساز تا خطا نکنه و بتونه نقد و تحلیل کنه . در رُمانِ " بارون درختنشین " که فاصله گذاری از همان ابتدای زندگی شروع میشه تا لحظه مرگ .
امیر قاضی پور :
از تنِ اوست
جانش را در فاصله میدید
شاخهی به هم پشت
طرحِ لبخند افتاده رویِ خاک
اگر شبهایِ آخر
نزدیک
نزدیک در میانِ سنگهایِ پاره
وِردِ زلزلهای من
بعد از هر زمینلرزه، قبل از هر زمین لرزه این شعرم یادمه . زمانی که سالها پیش این شعرو نوشتم اثراتِ زمینلرزهای را در تهران حس کردم.
شعری از امیر قاضی پور
سایه یِ بی صدا
لرزه / فرو بند
سَرانگشتها
اول - پرنده که بر شاخه مینشیند
فاصله گذاری، مثلِ یک پیوند
حدِ فاصلِ آسمان
هوا خورده
بر پا خاسته
زمین لرزه
در بارانهایِ مداوم
انبان ، خالی
از خشت بلانسبت خالی
نامی که آدم نداشت
این جا پیش از آمدن