«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

هر روز باید یک سریال خوب دید.


وقایعِ سریال کبیر( The Great)، متعلق به زمانِ حال تنها زمانِ واقعی‌ست. نه گذشته جعلی و نه آینده جعلی. وقتی تمامِ رفتارهای بشری دائم تکرار میشه. و اینجا از دلِ امپراطوریِ روسیه، ملکه روسیه، میل به تغییرات اساسی دارد. ملکه‌ای با بازیِ ال فانینگ( Elle Fanning) که طرفدارِ مدرن شدنِ جامعه با نگاه به عصرِ روشنگری و آرای کسانی چون " دیدرو و ولتر " است. سریال The Great ، همه چیز را به سخره می‌گیرد، اما جدی‌ترین و عمیق‌ترین مسائلِ بشری را تصویر می‌کند. تو دلِ جنایت، بربریت و خونریزیِ روس‌ها و سایر کشورها، از بخشش حرف زدن در مقام‌ِ عمل. تاکید دارم این سریال مربوط به زمانِ حال است. چون همه چیز در حالِ تکرار است. این وسط تجدید‌نظر مهمه. هوشمندیِ سریال کبیر برای میلیونها بیننده جهانی. رکاکت جنسی با ملاحتِ فراوان، جزئی تصویر کردن روابط خانواده و قدرت. و سیاست به روزی که در هر قسمتش دارد. دیدنِ این سریال برای ما ایرانی‌ها واجب است.

سریال کبیر ( The Great) تو اوجِ خشم و کینه و خونریزی، بخشش دارد. حتا دیالوگ‌هایی داره که بصورت واضح میگه: زمان گذشته و آینده واقعی نیستند و زمانِ حال را باید دریافت. 

زمانی اگر امثالِ بونوئل میخواستند به دین و مشخصا مسیحیت در آثارشان حمله کنند، با خطرِ مرگ هم روبرو بودند. هرچند کسی مثلِ بونوئل با ساختنِ فیلم‌هایی مثل " راه شیری " ، یک حمله کاملن سینمایی به مسیحیت و کاسبانِ دین داشت. امروز سریالی ساخته میشه بنام " کبیر " ( The Great) که تمامِ چیزهای بشری از جمله دین و خرافات را به سُخره می‌گیرد. کاری که در زمانِ ولتر و دیدرو بسیار سخت بود و امروز آسان. هر روز باید یک سریال خوب دید. آیینِ کشورداری، راهنمای زندگی و خردِ ناب اگر در " دائو " و " دائو دِ جینگ "خوب کار کنه، مشکلی نخواهد بود. 





تکان می‌دهد و تو را در خود عوض می‌کند


مفهوم‌سازی نکردن
و مفهوم‌سازی نکردن
اینو دوست دارم
دائو پشتیبانِ من است
این شعرِ زیر را دوست دارم. بخوانید




تکان می‌دهد و تو را در خود عوض می‌کند
وزن‌هایِ آب‌هایِ آزاد
روشنیِ آب ، مثالِ تُفی سفید
وَق زده به عطرش
تیغ‌ها که بر بستر ماسه‌های این بدن می‌نشیند
یک دلفین نفس می‌زند، می‌بوسد
به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش
با حسِ لَزِج از آبیِ خلیج
مثلِ گوشت ولو شده
لَخ در آب‌هایِ آزاد
صابون،آبی می‌نوشد
- - -
امیر قاضی پور






سکوت آوایی یگانه ست


شعری از فرامرز سلیمانی



for john cage



wild wide open


جهان از برابرم می‌گذرد و می‌گریزد از برابرم
نقش بی‌هودگی دارد این زمان
به بی‌خودی و بی‌معنایی
بی مقصود و خواهش
و التماس
بی‌حس‌های فراهم و درهم و گم
اگر آواهاش همسان‌اند اینسان
پس سکوت آوایی یگانه ست
وحشی و گشوده و برپا
به دعوتی و نه پذیرشی
در اتفاق و فضای خاکستریِ
مهره
و تاس
می‌آمدم مدام و مبارک باشد جهان
( پس هجده دقیقه سکوت ... )







شعر بالا از  کتاب شعر " در مدح‌ لیوان آب پرتقالی‌ تنها " استخراج شده است. با خواندن شعرِ فرامرز سلیمانی یاد این عبارت "دائو دِ جینگ" افتادم: چون خواهشی نباشد، [ آدمیان] سکون می‌یابند. 


شبانگاه و روز فرقی ندارند. چیز یکسانی است


گرچه نیم‌شب باشد، بامداد اینجاست؛ گرچه سحر می‌آید، اکنون شامگاه است.


شبانگاه و روز فرقی ندارند. چیز یکسانی است که گاه شبانگاهش می‌خوانند و گاه روز. آنها یک چیزند.

کسانی که کتاب " دائو د جینگ " را خوانده‌اند، با کتاب " ذهنِ ذن، ذهن آغازگر" که تصویرش را می‌بینید نیز کاملن ارتباط برقرار می‌کنند. زندگی مراقبه است شعر مراقبه است. رغبت به مراقبت. نویسنده این کتاب هیچ جای کتاب از " دائو" و "دائو د جینگ " حتا نامی نمی‌بره، اما این کتاب ۱۰۰درصد با دائو پیوند دارد. بیست و یکبار این کتاب توسط نشر بیدگل چاپ شد تا بالاخره این کتاب را خریدم






زندگی‌ و شعر مراقبه است. رغبت به مراقبت


یک: شهامت و آزادی‌خواهیِ سازندگانِ دو فیلم «دانه‌یِ انجیر معابد» ساخته محمد رسول‌اف، و فیلم «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها قابلِ تحسینه. بازیِ عالیِ سهیلا گلستانی را در فیلم «دانه‌یِ انجیر معابد» چطور می‌توان ندید. این نقش را با تک‌تک رویدادهای ایران بازی‌گر زندگی کرده. «سینما حقیقت» مترادف است با نگاهِ این دو فیلم، بر علیه زندگیِ جعلی که سالها در سینمای ایران، تصویر شد.


دو: پیش از آنکه به دنیا بیاییم فاقد احساس بودیم؛ با کیهان یکی بودیم. تولد ما را از این یگانگی جدا می‌کند، مانند آبی که از آبشار پایین می‌آید و باد و سنگ‌ها آن را تقسیم می‌کنند.
آنگاه دارای احساس می‌شویم. تو دچار مشکلی چون از احساس بهره‌مندی. تو به احساسی که داری می‌چسبی، بی‌آنکه بدانی این احساس چگونه پدید آمده است. وقتی درک نکنی که با رودخانه یکی هستی، یا با کیهان یکی هستی، می‌ترسی.
آب به قطره‌هایش تقسیم شود یا نه، همچنان آب است. زندگی و مرگِ ما یک چیزند. هرگاه این حقیقت را دریابیم، دیگر نه هراسی از مرگ داریم و نه مشکلی در زندگی.

«ذهنِ ذن، ذهن آغازگر» مقدمه‌ای کلاسیک برای تمرین ذاذن(=مراقبه) و محبوب‌ترین کتاب ذن در آمریکاست. این کتاب از روی گفتارهای شونریو سوزوکی، یکی از اثرگذارترین معلمان معنوی قرن بیستم، گردآوری و ثبت شده است.

فارغ از اینکه مراقبه‌گر باشیم یا نه، سوزوکی حقایقی را در اختیارمان می‌گذارد که برای زیستن آگاهانه در این جهانِ پرهیاهو، مفید و روشنی‌بخش‌اند.
(ذهنِ ذن، ذهن آغازگر، شونیرو سوزوکی، ترجمهٔ علی‌ظفر قهرمانی‌نژاد)


سه : زندگی‌ و شعر مراقبه است. رغبت به مراقبت. در حالِ خواندنِ کتاب «ذهنِ ذهن، ذهنِ آغازگر» هستم. چاپ بیست‌ویکم این کتاب از طرف نشر بیدگل‌. کتاب ترجمه روانی دارد. کتابی که صفحاتش را سیاه نکرده و سپیدخوانی دارد. «ذاذن» در این‌ کتاب به معنای «مراقبه» است. نویسنده کتاب «شونریو سوزوکی» در این کتاب از دائو حرفی نزده است. اما دائویِ بی نام در سرتاسر آموزش‌های بیواسطه‌اش هست. از یگانگی با تمامیتِ هستی ، تا نه به ثنویت، نچسبیدن و باور به هیچ.

جهان را با آغوش باز بپذیرید


نیروی مذکر را بشناسید،
اما ارتباط خود را با نیروی مونث از دست ندهید.
جهان را با آغوش باز بپذیرید.
اگر جهان را اینگونه بپذیرید،
دائو هرگز شما را ترک نمی‌کند
و شما چون کودکی کوچک خواهید بود.
سفید را بشناسید،
اما سیاه را هم نادیده نگیرید.

الگویی برای جهانیان باشید.
اگر الگویی برای همگان باشید،
دائو در وجودتان تقویت می‌شود
و چیزی وجود نخواهد داشت که از عهده‌اش بر نیایید.
حالات شخصی خود را بشناسید و در عین حال از حالات اجتماعی غافل نشوید.
جهان را آنگونه که هست بپذیرید
اگر جهان را بپذیرید
دائو در وجودتان می‌درخشد
و به وجود نخستین خویش باز می‌گردید.

هستی از نیستی بوجود آمده
همچون ظرفی چوبی که از قطعه‌ای چوب ساخته شده است.

فرزانه ظرف چوبی را می‌شناسد
و همزمان از قطعه چوب نخستین نیز غافل نیست؛
به این ترتیب او می تواند همه چیز را بکار گیرد.




از تعارض با کُلِ هستی رسیدم به یگانگی با تمامیتِ هستی


از زمانِ نوجوانی و تین‌ایجری باور داشتم که زندگیِ شاعر از تعارض با کُلِ هستی آغاز می‌شود. این نگاه اشتباه نبود. اما تاثیراتِ خواندنِ کتاب "دائو د جینگ " و کتاب‌های اکهارت تُله ، یگانگی با تمامیتِ هستی را در وجودم تقویت کرد. مثلِ تصویری که‌ ویم وندرس در فیلم روزهای عالی( Perfect Days )‌ ، از یگانگی با تمامیتِ هستی بدست می‌دهد. من دیگر شاعرِ ذهنی نیستم. گسسته و جدا جدا نمی‌بینم.
فریدون رهنما در فیلم پسرِ ایران از مادرش بی اطلاع است، گلایه داشت: " با این بیگانگی. بیگانگی در مغز و دلمان. همه از همه جدا " . روحِ رهنما را احضار می‌کنم. بله! بقول نویسنده‌ای: ادغام شدنِ تدریجیِ شاعر با کلِ طبیعت. وقتی خودت زندگی و حیات هستی، نمی‌گی زندگیِ من هستیِ من. بله ، یک=همه




اگر می‌خواهید پُر باشید، خالی شوید


چقدر «فضایِ خالی» خوبه.‌‌‌ تاکید خوبیه: «اگر می‌خواهید پُر باشید، خالی شوید».
قفسه کتاب‌ها را در اتاقم تمیز می‌کنم. همین گرفتنِ گرد‌ و خاک از کتاب‌ها، فضایی را باز کرد. کتاب‌هایی را که دیگر نمی‌خوانم، کنار گذاشتم و فضای باز و گسترده. تنفس کردن و‌گام زدن بدونِ بار اضافه.

رفتم سراغِ  کتاب داستانِ « این سوی رودخانه اُدر» ، نوشته نویسنده آلمانی «یودیت هرمان». داستانِ اولِ این کتاب با عنوانِ «هیچ چیز جز ارواح» را الان خواندم . فضایِ خالیِ این داستان را دوست دارم. بقولِ شعرم: هیچ کس به هیچ کس فشار نمی‌یاره.

سکون، سکوت و فضای خالی.
چرا بارِ اضافه حمل می‌کنیم.
خالیِ خالی، بی‌هیچ تقدس.
اصول خوبیه: نشاط روح داشتن، غم فردا نخوردن ، به جمله‌ی زندگی‌ها توجه کامل نمودن. شادکامی تعلق نپذیرفتن از هیچ چیز و شگفتی مانوس شدن با حضور همه چیز‌ .




«دائو دِ جینگ» خوانده‌ای؟


یک سوال: چند نفر از شما کتاب «دائو دِ جینگ» را خوانده‌اید؟ و چه تاثیری این کتاب بر روی زندگی شما داشته و داره؟ «دائو د جینگ» ( Tao Te Ching) مثلِ کتاب‌هایی نیست که بگذارید لای کتابهایِ دیگرتان. بگذارید دائو در زندگی‌تان حضور یابد. دائو چیزی جز تجربه روزمره زندگی نیست. بدونِ هیچ اغراقی، دائو د جینگ، کتابی ابدی و جاودانه در سرتاسر‌ جهان است. ساده و عمیق؛ پنج هزار کلمه‌ای که این کتاب دارد. دائو د جینگ با عنوان «تائو ت چینگ» نیز در ایران، ترجمه شده است. با ترجمه‌هایی مثلِ ع.پاشایی در کتاب «دائو: راهی برای تفکر » و «شنیدن از دائو دِ جینگ » تا ترجمه‌‌های فرشید قهرمانی و شروین وکیلی. 









هنگامی‌ که فرزانه حکومت می‌کند،
مردم به ندرت متوجه وجودش می‌شوند.
پس از فرزانه بهترین حاکم، رهبری است که دوستش دارند،
پس از او، فرمانروایی که از او می‌ترسند
و بدترین کسی که او را خوار می‌شمارند.
اگر به مردم اعتماد نکنید
آنها را غیر قابل اعتماد می‌سازید.

فرزانه، سخن نمی‌گوید، عمل می‌کند.
وقتی کارش به انجام می‌رسد
مردم می‌گویند : "چه جالب
ما خودمان آنرا انجام دادیم!"




بی‌جنبشی‌ و سکونت را دوست دارم


وقتی بدرستی گفته میشه: خلاقیت از راهِ سکون و سکوت بدست می‌آید. سکونی که  مترادف با آرامشه. تو فیلم  من تو او مرد او زن از شانتال آکرمن ، هم خواهش و تمنایِ جسمانی هست و هم سکون و سکوت. تو فیلم«من تو او مرد او زن »، هفده دقیقه معاشقه و خواهش‌ِ دو زن ، در سکون و سکوت در یک اتاقِ سفید ، تصویر می‌شود. بی‌جنبشی و بی‌تحرکی که در کتاب جاودانه «دائو د جینگ» هست ، در سراسرِ فیلم« من تو او مرد او زن » نیز هست ؛ در عینِ اینکه جنبش وجود دارد. در فیلم شانتال آکرمن، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. بی‌جنبشی که عینِ جنبش است. از هنرِ زیستن در دائو تا فیلم محبوبم من تو او مرد او زن . بی‌جنبشی و سکونت را دوست دارم.




آزادانه از هر جا وارد شوید. از هر طرف راه باز و بی‌دروازه است


شعر موُمون
بی‌دروازه است دائوی بزرگ،
هزاران راه به آن هست.
اگر از این حصار بگذری
می‌توانی آزادانه به عالَم قدم بگذاری


«دائوی بزرگ» همان «راه» ، «راه فرجامین» ، « حقیقت بَرین»، و ذات ذِن است. شاید بشود به آن اسم‌های گوناگون داد، اما حقیقت بنیادی یکی است و همیشه همان است، یعنی همیشه بی‌تغییر است؛ از این‌رو دائوی بزرگ دروازه ندارد، و حالا پیش روی شما است و ناگهان آن را از پشت سرتان می‌بینید، او عالَم را پُر می‌کند.


آزادانه از هر جا وارد شوید. از هر طرف راه باز و بی‌دروازه است. می‌توانم بگویم چون بی‌دروازه است دائوی بزرگ است؛ از این‌رو گفته‌اند که «هزاران راه به آن هست.»
یک استاد کهن ذِن گفت: «به زیر پایت نگاه کن!» اگر بایستید، دائو همان جایی است که شما ایستاده‌اید. اگر بنشینید، دائو همان جایی است که نشسته‌اید.







دروازه‌‌ی بی‌دروازه
موُمون‌کان
فارسی ی: ع.پاشایی
ناشر: کارگاه اتفاق. چاپ سوم تابستان۱۴۰۲




بگذارید دائو در زندگی‌تان حضور یابد


از رو رنج گران می‌بریم که ما را خودی است.
اگر ما را «خود» نباشد، رنج‌مان از چه باشد؟
اگر با جهان یگانه شویم
پس آن گاه جهان در ما باشد.
اگر جهان را دوست بداریم هم بدان‌گونه که خود را
پس آن گاه جهان فقط در خود ما باشد


فیلم روزهای عالی( Perfect Days)، با «دائو» پیوند کامل داره. کسانی که کتاب «دائو دِ جینگ» را خوانده‌اند کاملن درک می‌کنند. یگانگی با تمامیتِ هستی در فیلم روزهای عالی از ویم وندرس. روزهای عالی با آثارِ اکهارت تول: " سکون سخن می‌گوید ، زمینی نو و نیروی حال " نیز پیوند داره. اکهارت تُله یا اکهارت تول در گفتار و نوشته‌هایش با دائو پیوند کامل داره. اکهارت تول پیرو دائوست . دائویِ بی‌نام و تعریف نشدنی . "دائو چیزی جز تجربه روزمره‌یِ انسان نیست" . وقتی از استاد کُهنی پرسیدند مقصودش از این حرف چیست، گفت: " وقتی گرسنه‌تان باشد غذا می‌خورید، وقتی که تشنه‌تان باشد آب می‌خورید، وقتی هم دوستی را ببینید سلام می‌کنید. ".
خوبی دائو این است که ننامیدنی‌ست. به دائو نمی‌شود نامی داد. بی‌نام است.



او داراست، بدونِ اینکه مالک چیزی باشد


وقتی مردم برخی چیزها را زیبا می‌دانند،
چیزهای دیگر زشت می‌شوند.
وقتی مردم برخی چیزها را خوب می‌دانند،
چیزهای دیگر بد می‌شوند.
بودن و نبودن یکدیگر را می‌آفرینند.
سخت و ساده یکدیگر را پشتیبانند.
بلند و کوتاه یکدیگر را تعریف می‌کنند.
پستی و بلندی به یکدیگر وابسته‌اند.
قبل و بعد به دنبال هم می‌آیند.

بنابراین فرزانه،
بدونِ انجام دادنِ کاری عمل می‌کند
و بدونِ به زبان آوردنِ کلمه‌ای آموزش می‌دهد.
اتفاقات رخ می‌دهند و او به آنها اجازه روی دادن می‌دهد؛
چیزها ناپدید می‌شوند و به آنها اجازه‌ی از‌بین‌رفتن می‌دهد.
او داراست، بدونِ اینکه مالک چیزی باشد
وقتی کارش به پایان می‌رسد، آنرا فراموش می‌کند.
به همین دلیل همیشه جاوید باقی می‌ماند.



هشتاد و یک شعرِ ناب برای زیستن


کتابی برای همه فصول

یک خوبیِ کتاب « شنیدن از دائو دِ جینگ» ، اینه که مخاطبُ خلع سلاح می‌کنه با حقیقتِ صاف و ساده‌ای که مثلِ رودخانه زلال و شفافه. آدمو خالیِ خالی میکنه از افکارِ بی‌هوده و انباشتگیِ داده‌ها و اطلاعات. 

«دائو دِ جینگ» اثرِ «لائوزه» از کتاب‌های مقدس مثلِ عهد عتیق و عهد جدید بهتره. فشرده و خلاصه و رهاست. تسلیم در دائو حالت اختیاری دارد؛ برخلاف تسلیم در ادیان. دائو افکارِ بیهوده شما را جارو می‌کنه. دائو هیچ سلسله مراتبی نداره. دائو بی نام است و این فوق‌العادست. آموزگارِ معنوی بنام اکهارت تُله از اساس چه بگه چه نگه دائویی‌ست. انسانیت دائویی‌ست یا در نهایت به سمتِ دائو پیش میره، اگر کتاب «دائو دِ جینگ» را بخوانید. و این کتاب همیشه با شما هست . جریان داره. کتابی که نمی‌خواد چیزی رو اثبات کنه . و این شاهکاره.