«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

بی‌آرزو



وقتی آرزویی نباشد، همه چیز در صلح و آرامش است





ریش هایِ پناهنده  /   : شماره می‌کنه
بی رفت و آمد   /   رها می‌کردی
: دنبال کسی می‌گردد
بر نمی‌گردد ماهی‌هایِ دروغگو
پیاده‌رو هوایِ ساز کرده
تنها دهان بازمانده هنگامِ خوردنِ چای
میانِ بی آرزویِ دستِ دیگری
" استخوان‌هایِ پادزهری "

سه جشنِ پیروزی
«لباسِ کوچکی بمیرد»
از دره‌یِ عمیقی که همیشه جشنواره است
راستِ خیابان  /   سفید
- - -
امیر قاضی‌پور


          

زندگی باید دستاورد داشته باشد؟

باید قبل از مرگ، اثری-ردی با نامِ مشخص از خود برجای بگذاریم؟

 همه چیز به دائو برمی‌گردد. تو فیلم ما در زمان زندگی می‌کنیم ( we live in time) ، سرآشپزی هست که آرزو دارد قبل از مرگش، اثری از خود برای دختر کوچکش باقی بگذارد.

تو فیلم "ما در زمان زندگی می‌کنیم"، با بازیِ "فلورنس پیو "، کباب کردنِ حیوانات و استفاده از " هشت پا "! در غذا، میشه دستاورد! برای اول شدن در مسابقه بهترین سرآشپزِ جهان!
چرا می‌خواهیم اول باشیم و اثری از خود باقی بگذاریم. تو " دائو " و " دائو دِ جینگ " ، بی‌آرزویی و نبودِ خواهش مطرح است. چرا می‌خواهیم حیوانات را به نامِ سرآشپز بپزیم تا نفر اول باشیم! موضوع فقط مخالفت با گوشتخواری نیست. ما خودمان منشا حیات و زندگی هستیم، نیازی نیست نفر اول باشیم. اهمیت لحظه حال که تنها زمانِ واقعی است، در این فیلم که استفاده خوبی از کلیشه‌ها نکرده، در کجاست(؟).



میانِ بی‌آرزویِ دستِ دیگری
استخوان‌هایِ پادزهری
سه جشنِ پیروزی
لباسِ کوچکی بمیرد
از دره‌یِ کوچکی که همیشه جشنواره است
راستِ خیابان  / سفید


■ تو دائو دِ جینگ آمده است:
نامی که بتوان ذکر کرد
نامی ماندگار نخواهد بود.
آنچه نمی‌توان برایش نامی نهاد، حقیقت جاوید است
رها از آرزوها می‌توان اسرار را درک کرد