یک شعرِ تئاتری
شعرِ Sweet
متنِ شعری که در ویدئو خواندم:
در روز، دیر آمده
یکسر، زانو
کوتولهای بوده در گلو.
در برگ چون چراغی خاموش
درختانِ چَشم خواب میمانند.
عصبهایشان کوچک
" نه فرزندی برای تو نیست "
برای عبور به بهترین شکل
از نور، زنده شوی با طنینِ صدا
ماه، رنگِ پوستِ لیمو میگیرد
آسمان، زیرِ پا / راه راه
اعضایِ گُلها.
" درخت کاری را کرد "
از کار افتاده.
موهایش غرق در رویا
با زیور آلاتِ هیچ دهانی
هستم گُل ها را
شادمانم
متعلق به بی اعتنایی
" چپ و راست پُر از ماهی "
- - -
امیر قاضیپور