«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

مهم‌ترین چیز در یک اثر هنری ناکامل‌ بودنش است، تقلایش، دست‌‌پاچگی، آشفتگی و زیاده‌روی‌اش


"دیروز دوستی با من درباره فهرست سایت اند ساوند برای بهترین فیلم‌های تاریخ حرف می‌زد. معیار اصلی برای او این بود که فیلمساز مورد علاقه‌اش چگونه در یک اثر به‌خصوص به کمالی خاص دست یافته است. اما من گفتم که از نظر من مهم‌ترین چیز در یک اثر هنری ناکامل‌ بودنش است، تقلایش، دست‌‌پاچگی، آشفتگی و زیاده‌روی‌اش، تمایلش به گفت‌وگو با چیزی که شاید حتی نتوان آن را به‌طور کامل بازنمایی کرد، زیبایی بیانگرش که بسیار شکننده است و در معرض تمسخر. چالش من در نوشتن درباره‌ی این چیزها، توضیح‌ و توجیه این "نقص‌ها" نیست تا اثر را کامل کند و عقل‌گریزی رمانتیکش را ناگهان عقلانی جلوه دهد تا بعد حوزه‌ی آکادمیک آن را شادمانه پذیرا شود. این نقص‌ها خود اصلِ اثر است: زیبایی‌شناسی و بیان آن."


- جو مک‌‌‌النهی‌ (نویسنده‌ی کتاب‌ لوکینو ویسکونتی و بافت سینما و کتاب مرگ سینمای کلاسیک)


نوشته بالا از جو مک‌‌‌النهی‌، منو بیشتر از  همه یادِ فیلم‌های ژان لوک گدار ( Jean Luc Godard) می‌اندازه. فیلم‌های گدار فیلم‌های کاملی نبودند. او هیچ وقت فیلم کاملی نساخت. و این یک ویژگیِ زیبایی‌شناسانست. 

تو مقاله‌ای بنام "زیبایی نقص" به قلم پدرام‌محمدزاده، در نقد شیوه شعر نوشتنِ امیر قاضی‌پور، به این ویژگی کامل نبودنِ شعر، اشاره شده است. 




زیباییِ نقص

نقدی بر شیوه شعر نوشتن امیر قاضی‌پور

گسست و فضاهای خالی در شعرهای امیر قاضی‌پور


ما در اشعار قاضی‌پور با پرش‌های زمانی – مکانی رو به روییم. نه مثلِ رویایی که صرف پرش مکانی می‌کند ( و این مکان‌ها در یک دایره و محوطه محدودند و هیچ گونه وسعتی وجود ندارد زیرا که کلمات و نوع روایتی که در شعر پیش می‌گیرد وسعتی ندارد و محدود است ) .

و نه مثل باباچاهی که انفصال یک سطر از سطر قبل از خودش را با مکث کردن خودآگاهانه بیش از حد و صرف زمان ممکن می‌کند. طوری که اجازه می‌دهد روایتی که در بیرون شعر در جریان است پیشی بگیرد از سطری که حک شده و قابلیت حرکت ندارد .

پرش‌های زمانی و مکانی در شعر قاضی‌پور سبب نوعی گسست می‌شود فی مابین زمان‌ها و مکان‌های متفاوت و متعدد. اما همه این زمان‌ها و مکان‌ها در یک دنیا در حال رخ دادند و مساله مهم همین است. ما تنها با چینش‌های متفاوت این تجربیات از سر گذرانده مغز متفکر دنیای ( در اشعار قاضی‌پور تعداد بی شماری راوی حضور دارد که اجازه رشد و رخ نمایی و عرض اندام در جلوی چشمان مخاطب به آن‌ها داده نمی‌شود ) شعری امیر قاضی‌پور رو به روییم. در واقع وقتی بیننده یک خواب بیدار می‌شود تنها بخش‌هایی از آن و نه کل آن را در خاطرش دارد . مکانیزم نوشتن امیر قاضی‌پور مکانیزم خواب دیدن و بعد نوشتن در بیداری است و این مکانیزم به طور ذاتی از گسست فی مابین تصاویر و کلماتی که از سر گذارنده شده اند رخ می‌دهد . در واقع این گسست تنها در زمان بیداری است که شناسایی می‌شود و حضور می‌یابد نه در زمان خواب. فضاهای خالی که پُر شده اند پیشتر ، حالا تنها غایبند و این غیاب آنهاست است که حضور شدید خود را اعلام می دارد.

اینگونه شعری امیر قاضی‌پور شعری‌ست که پایه‌اش از گسست تشکیل شده و این گسسته نویسی سبب شده ما نه با یک روایت درون شعری بلکه با یک فرا روایت طرف باشیم . فرا روایتی که کماکان در جهانِ شعری قاضی‌پور حضور دارد نه در بیرون از آن. اینگونه می‌شود بعد از خواندنِ چند اثر از شعر قاضی‌پور می‌توان شیوه نوشتنش را دسته بندی کرد و به زیبایی شناسی شخصی قاضی‌پور در چیدمان تصاویر و کلماتی که از سر گذرانده پی‌برد .

ساختمانِ هر سطر و فضاهای خالی فی مابینِ این ساختمان‌ها این موقعیت را برای خواننده به وجود می‌آورد که در گوشه و کنار جهان شعری قاضی‌پور پرسه بزند و هر چه را که می‌تواند ببیند. اما باز باید این نکته را یاد آور شوم که اعضای جهان شعری قاضی‌پور به شدت خسیس‌اند در نشان دادن همه چیز و در واقع این با حضور اولین عنصر خارجی ( مخاطب ) نمایان می‌شود . ابتدائا خود امیر قاضی‌پور مخاطب این جهان است. مخاطبی که سازنده این جهان هم هست. این طور نقش پُررنگ ناخودآگاه در نوشتن اشعار آشکار می‌شود . این پوشش نه پوشیده‌گویی سنتی و تصنعی‌ست و نه از ایجاز نشات می‌گیرد . بلکه پوششی‌ست که در اثر گسست حضور دارد . نه برای اینکه معنا به تعویق بی‌افتد نه برای اینکه تلاش کند از متن بودن دور شود بلکه این جهانی که قاضی‌پور می‌نویسد بر قاضی‌پور هم پوشیده است. اینگونه ما با نوعی از کشف و شهود و هستی شناسی جهان شخصی رو به رو هستیم که اتفاقا به شدت در ادبیات ایران یکه است.

در اشعار امیر قاضی‌پور ضربه‌ای ( بیداری ) سبب شده به طور مثال یک پازل به هم بریزد و اجزای پازل از هم دور بی‌افتند و پخش و پلا و گم شوند و قاضی‌پور به مثابه کسی ست که با باقی مانده اجزای پازل می‌خواهد تصویر را و شکل را از دوباره بسازد . به همین دلیل مخاطب بعد از خواندن شعرهای امیر‌ قاضی‌پور ارضا نمی‌شوند . زیرا که خود اثر هم هنوز ارضا نشده. هنوز چرخه و سیکلش تکمیل نشده. هنوز کامل به اجرا در نیامده . هنوز کار بسیار دارد .

این چیزی ست که من نامش را می‌گذارم زیبایی نقص !

مثالی برای روشن تر شدن مساله در زیر ، از یکی از اشعار قاضی پور می‌آورم :

تکان می‌دهد و تو را در خود عوض می‌کند

وزن‌های آب‌های آزاد

روشنیِ آب،مثال تُفی سفید

وَق زده به عطرش

تیغ‌ها که بر بستر ماسه‌های این بدن می‌نشیند

یک دلفین نفس می‌زند، می‌بوسد

به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش

با حس لَزِج از آبیِ خلیج

مثلِ گوشت ولو شده

لَخ در آب‌های آزاد

صابون،آبی می‌نوشد

این شیوه نوشتن قاضی‌پور است . اینگونه گسسته نویسی و در واقع ناقص نویسی سبب می شود نتوان با تئوری‌های نقد جا افتاده به سراغ اثر رفت . نتوان با تئوری‌هایی که در حال دسته‌بندی همه چیزند و صفت گذاری بر هر چیزی اثر را توضیح داد. برای شیوه نوشتن شعر امیر قاضی‌پور ما نیازمند شیوه نقدی جدید هستیم و به نظرم این کاری‌ست که شاعر امروز باید انجام دهد . یعنی هر شاعر باید به دنبال گونه ای شعر باشد که برای آن نقد مخصوصش را بتوان تولید کرد.

در واقع شاید در نظر اول ما با سطرهایی رو به رو باشیم که در حال آشنایی زُدایی‌اند اما هر چه بیشتر به کشف می پردازیم می بینیم هیچ کلمه و هیچ سطری در حال آشنایی زدایی از چیزی نیست بلکه پرش‌های زمان-مکانی سبب شده ما به جایگاه تک تک کلماتی که در سطر و در شعر حضور دارند مشکوک باشیم . علا رغم تلاش ما برای ایجاد ارتباط نشانگانی و تولید گونه‌ای از روایت در اثر ، ما کماکان ناموفق هستیم زیرا زمان و مکان در اثر ابدا قابل اعتماد نیستند و ما نمی‌دانیم کدام کلمه برای کدام زمان و مکان است .

به طور مثل در این سطرها : تیغ‌ها که بر بستر ماسه‌های این بدن می‌نشیند / یک دلفین نفس می‌زند، می‌بوسد / به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش

ما نمی دانیم واژه تیغ واژه که واژه بستر واژه ماسه واژه دلفین واژه استمنا و خودش دقیقا از کجا گرفته شدند و اینجا نشانده شده‌اند . به همین دلیل این همنشینی کلمات کنار هم ابدا قابل اعتماد نیستند و به طور کل تنها می‌شود گفت سرابی از روایت برای هر کس شکل می گیرد . این هیچ ارتباطی به اشعار براهنی که همنشینی وزنی کلمات را خواستار بود ندارد . چون براهنی به شدت خود آگاهانه دست به خلق شعرهایی می‌زند که تنها ادای به هم ریختگی را در می‌آورند . براهنی در پشت تئوری اشعارش را پنهان می‌کند . تمام تلاشش را می کند اشعارش و منظور و محتوای اشعارش را توضیح دهد. و اینگونه می‌شود که دست خود را رو می کند. زیرا ناخودآگاه کمترین نقش را در نویسش براهنی ایفا کرده .

فضای خالی مهمترین مولفه شعر قاضی‌پور و همینطور مولفه مشترک بین تمامی کارهایش است. فضاهای خالی شعر قاضی‌پور از فراموشی نشات می‌گیرند. این فراموشی سبب گنگی مخاطب در بر خورد با اثر می‌شود. فرم‌هایی که قبلا مورد استفاده قرار گرفته‌اند در شعرهای قاضی‌پور جایی ندارند. زیرا که قاضی‌پور شاعر خیال است و خیالِ هر فرد شخصی ست.






برگه‌ها تصاویر شعرها



ذراتِ موسیقی / ماهِ ثابت
و پشت نکردنِ به ماه
" جامدادی های بنفش شده "
ماه کامل شده است... اما بنفش
- - -
امیر قاضی‌پور

تصویر: تابلوی آهنگ راز از نامی پتگر





برگه‌ها تصاویر شعرها
۱. مشاهده یِ رسوخِ نیروها و ردپاهای تاریخ
۲. فاصله گذاری، مثلِ یک‌ پیوند
۳. شعر و عرفانِ شخصی
۴. رهایی در آب ( سکونِ شب سکونِ آب)
۵. نقدی بر شیوه شعر نوشتنِ امیر قاضی‌پور
۶. سیلویا پلات هنوز خواب می‌بیند
۷. ترجمه شعری از امیر قاضی‌پور به انگلیسی
۸. ️چشمه و چشمه  و استتیکِ صدا
۹. چنان سکوت می‌شود که کاری انجام نمی‌شود
۱۰. شعرخوانی امیر قاضی‌پور در کافه راه
۱۱. نشست ادبی "عین " و سایت عروض
۱۲. شعر و آزادی
۱۳. شعرِ تصویری و سینمایی: خودش را درونِ خودش
۱۴. معجزۀ زندگی در لحظه حال
۱۵. آویزه‌هایِ گیلاس، روح را تک و تنها نمی‌گُذارد
۱۶. شعرِ گربه: شعرخوانی امیر قاضی پور در کافه
۱۷. زن کاملن روی لبه
۱۸ .شعرخوانی امیر قاضی‌پور در نوروز ۱۴۰۴
۱۹. یک شعرِ تئاتری




شعرخوانی در کتابفروشی

یک شعرِ تئاتری


شعرِ Sweet

متنِ شعری که در ویدئو خواندم:


در روز، دیر آمده
یکسر، زانو
کوتوله‌ای بوده در گلو.
در برگ چون چراغی خاموش
درختانِ چَشم خواب می‌مانند.
عصب‌هایشان کوچک
" نه فرزندی برای تو نیست "
برای عبور به بهترین شکل
از نور، زنده شوی با طنینِ صدا
ماه، رنگِ پوستِ لیمو می‌گیرد
آسمان، زیرِ پا / راه راه
اعضایِ گُل‌ها.
" درخت کاری را کرد "
از کار افتاده.
موهایش غرق در رویا
با زیور آلاتِ هیچ دهانی
هستم گُل‌ ها را
شادمانم
متعلق به بی اعتنایی
" چپ و راست پُر از ماهی "

- - -
امیر قاضی‌پور





شعرخوانی در نوروز


دو شعرِ بهاری 

ویدئو شعرخوانیم در شهرکتاب راه

به اتفاق دوستم ایمان کاظمی‌مهر به فضای دنج و خلوت "شهرکتاب راه " رفتیم. گپ زدیم و شعر خواندیم.
شعر در به یادآوری است.



یکی از شعرهایی که در ویدئو خواندم:

از سمتِ بهار که می‌آید به سمتِ جنوب
دو راهرو پهن،
دروازه‌هایِ فرش را باز می کُنَن
دستانِ بزرگِ یک تبر
شیشه‌هایِ آبیِ شراب به سمتِ شمال می‌آید
عینِ حشرات که فرش را می‌خورَن
آبشاری که گاهی وقت‌ها در تلفن شنیده می‌شود
صدایِ یک زن که راهرو را لُخت می‌کند
لیمویی رنگ مثلِ سبز
پوست لیمو ، فرش می‌کند حشرات را
جانِ یک پرنده که اعضایِ بدنش قطع شده
- - -
امیر قاضی پور





شعرخوانی در کافه: شعرِ گربه



متنِ شعری که در ویدئو خوانده شده:


با درک کردن در جاده : این لب است
رِفلکسِ قاتل به هر حال کسی به لعنتِ خدا
از که به حالِ کسی سه تارش غروبِ این زمین
کجاست؟...می‌گردم
عقدالازدواج : رویِ بیضی حینِ خوردنِ لباس مثلِ مار
در چنین ساعتی تمام قد رویش مشق نوشتند
قاشقک هم استفاده از عکس‌ها از در که بسته به دهانِ تو
بروم بالا
شیرِ سنگی سرش را می‌رساند
هی اعلام می‌کنن ((موافق هرگز فراموش نمی‌شود ))
دورِ بزرگی-
راهی که باز...سر کردن در اختیارِ گوش تا بنفشِ خاکستری
آسانسورِ قدیمی با بلوز و شلواری که همسرم از جلیقه پا بگیرد
هم وول. هم شعرخوانی
در چه سالی که نداشت
کوچه پس کوچه‌ها تن لزره می‌شد از در که نه ... این پایین!
بُگذارید در خاک. عروسک دو شب افتاده
مثلِ پیاده-داروغه...عسل...مهرداد
چاقت-زمین / چون گذشته کم محلی ریخته از روسری به سرهایِ کوچه
به طاقی که مرحوم را مخفی کرد
- - -
امیر قاضی پور





طبیعتِ زنانه قبض و بسط پیدا می‌کند


شوریدن بر علیه طبیعت(زایش)
یا طبیعتِ زنانه قبض و بسط پیدا می‌کند/؟
"درود بر مریم" از ژان لوک گُدار ؛ وقتی کلام ناتوان است
تن .تن . تنانه یِ گُدار. زن کاملن روی لبه
- - -
امیر قاضی‌پور




صبح‌ هایِ شبانه‌روز



عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب

کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه می‌کند

صبح‌ هایِ شبانه‌روز
من از وقتی مهمان دعوت کردم
روح به پهنایِ اندامش
و گوشِ خیلی خطرناکی روبرویِ آینه
نوزادگانِ نو برایِ دیدن
محوری با ردا
رقاصکی که فکر می‌کند خشکیِ بدن از سینه است

آویزه‌هایِ گیلاس، روح را تک و تنها نمی‌گُذارد

صنعتگران روحشان را طبل‌آسا از کیفیتِ گوششان بهتر می‌سازند
غلتیدن جز خیزشِ اقتدارش
کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه می‌کند
خلوت در نگاهِ دنیا / هیبتِ برون
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
تو چه گونه می‌توانستی ببینی چه لَزِج و چه قدر خوشمزه لمیده است در نگاهِ پیله

"تجلیِ قدرت"
اربابانِ نامی به نامِ "حسِ تهی "

من از وقتی که جلسه گذاشتم اشباع شدم

من از وقتی که جلسه نمی‌گذارم خالی نمی‌شوم این جمله نگاتیو یا negative است
- - -
امیر قاضی‌پور








توهم همیشگی انقلاب‌ها این است که چنانکه قدرت به دست قربانیان قدرت، که از بی‌عدالتی‌های فعلی مبرا هستند، سپرده شود آن را عادلانه به کار خواهند برد. اما به استثناءِ انسان‌های کاملا مقدس، قربانیان درست به اندازۀ عذاب‌گرانشان آلودۀ قدرت می‌شوند. شری که در قبضۀ شمشیر هست به نوک آن نیز منتقل می‌شود. به همین دلیل قربانیانی که به این ترتیب به قدرت رسیده و سرمست تغییرند، به همان اندازه یا بیشتر از آن ، آسیب می‌رسانند و خیلی زود دوباره به همان جایی سقوط می‌کنند که پیشتر بودند.
سیمون وِی . شاعر و عارف فرانسوی در کتاب جاذبه و رحمت.
فارسی‌ی : بهزاد حسین‌زاده





جلسه سینماشعر و شعرخوانی


متنِ شعری که در ویدئو شعرخوانی شده


امیر قاضی‌پور:
تقدیم به چشمه رها شده یِ تو!

- - - - - - -

چشمه رها شده

اتصال‌ها که یکی شود برای هر اتصال

وقتی جدا می‌شویم برای بخشیدن

نگاه کن هرگز فکر نمی‌کردی به جنون‌هایی که یکی نشود

یکی نشود!

دعوت همه دیالوگ‌هایی که باید سرنگون شون

چشم‌هایی که هیچ وقت نشد!

از نیمه افتادن و نگاه کردن . نگاه نمی‌کردی وقتی که

 

هر کسی زیرِ سرِ جنون

دعوت همه یِ آدم‌ها ورایِ

هیچ وقت نشد

چَشمِ رهاشده




ترجمه یک شعر از فارسی به انگلیسی




شعری از امیر قاضی‌پور :

مس    «خطوطِ قرمز»
ایستاده همچو فاصلی
از لبی که بسته است
عکاسِ روزنامه /بیرون ، ایستاده
یک لکه زمین
روشن‌ ، به تماسِ دست
آهو ، آب می‌کِشد به خواب
صدات زد که می‌مانَد،
یکهو رویِ دیوار
قدم‌هایِ شیشه خاک گرفت
پاشنه، بی صدا
بلند می‌شوند بر شاخه 




ترجمه شعر امیر قاضی پور به انگلیسی
از پدرام‌ محمدزاده 

copper "red lines"
Standing like  seperating 
From the closed lip
Photographer / Outdoor, Standing
 spot of  earth 
Bright,from hand touches
Gazelle drags the water to dream 
Call s  you Who stays
Suddenly on the wall
Steps of glass were sanded up from dust 
Heel, silent
Rise up on the branch
- - -
Amir Ghazipoor