«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

سیزده بدر خوش



سیزده بدر خوش
یا : طبیعت در سکون و سکوت معصومانه

فکر کردن ، مرحله‌ای از تکامل زندگی‌ست. طبیعت ، در سکون معصومانه‌ای که از پیدایش فکر قدیم‌تر است، وجود دارد . درخت ، گُل ، پرنده و صخره ، متوجه زیبایی و تقدس خود نیستند. هنگامی که انسان‌ها ساکن می‌شوند، به ورای فکر می‌روند . بُعد دیگری از دانستن و هوشیاری در سکوتی که ورای فکر است وجود دارد.
طبیعت می‌تواند تو را به سکون بیاورد . این هدیۀ طبیعت به توست. هنگامی که حوزۀ سکون را در می‌یابی و در آن به طبیعت می‌پیوندی، آگاهی تو در آن حوزه پخش می‌شود . این هدیۀ تو به طبیعت است .
طبیعت از طریق تو متوجه خود می‌شود ؛ گویی که میلیون‌ها سال در انتظار تو بوده است. ● از کتاب مهم و تاثیرگذار " سکون سخن می‌گوید " اثر : اکهارت تُله . فارسی ی : فرناز فرود

داریوش فروهر در زندان در نوروز



پنج فروردین ۱۳۳۵

داریوش فروهر از زندان : یک روز دیگر بر دوران زندان من افزوده شد. امروز هم به خوبی گذشت. کتاب زندگی میکل‌آنژ را برایم آورده‌اند. خواندن آن را در چند ساعت به پایان بردم و در این کتاب قلم سوزان رومن رولان یک‌بار دیگر ارزش غم و رنج مردان بزرگ را نشان داده. آری درود بر غم، درود بر رنج. راستی با پیشامد شایانی روبه‌رو شدم. مردی سالخورده را که در زیر شلاق خورد و خمیر شده بود ، به زندان آوردند. بیچاره می‌گفت گناه او این است که خط گذر اعلاحضرت را شکافته و نامه‌ی دادخواهی به ایشان داده ولی پاسبان‌ها بدون گفتگو او را گرفته و پس از شلاق کاری حسابی به زندان آورده‌اند. راستی جای شگفتی است .‌ من شنیده‌ام به گروهی از مردم می‌گویند تا به اعلاحضرت نامه ننویسند در زندان می‌مانند و برخی دیگر را برای این به زندان می‌افکنند که چرا به شاه خود نامه نوشته‌اید... خدایا زین معما پرده بردار...


نکته : داریوش فروهر را دوست دارم. اگر الان زنده بود بهش می‌گفتم بجای درود فرستادن بر غم و رنج، کتاب نیروی حال و سکون سخن می‌گوید از اکهارت تول یا اکهارت تلُه را بخوان

فریدون رهنما و شادباش نوروز


باز در فلسفه فرو رفتیم . عید است و می‌خواهم عید را به شما شادباش بگویم . برای شما آنچه را آرزو می‌کنم که برای خود خواسته‌ام . پایداری در جستجو  ، نافرسودگی ، بینایی و از همه مهم‌تر خوشبختی. فیلم من تقریبا پایان یافته است شاید پس از آن به آنجاها بیایم . امیدی هست .
- فریدون رهنما .  از نامه ها