«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

روزایِ دل مُرده و سرد رفت و به جاش گرمی اومد


ترانه چهارشنبه سوری


غروبِ یکرنگی ما سرک کشید تو کوچه‌ها

روزایِ دل مُرده و سرد رفت و به جاش گرمی اومد

اون همه شب سرمه کشید یه بار به جاش سرخ و سفید

از اون همه شب یه رنگ یخ زده حتا دلِ سنگ


آتیشو از تویِ خونه بیار تو کوچه بمونه

سرخی رو از اون بگیرن زردا بسوزن بمیرن

آتیش بیوفته تو دل هرچی پلید و باطله

گُر گُر خنده سر بده غم دلا رو پَر بده




غروبِ یکرنگی ما سرک کشید تو کوچه‌ها

روزایِ دل مُرده و سرد رفت و به جاش گرمی اومد

اون همه شب سرمه کشید یه بار به جاش سرخ و سفید

از اون همه شب یه رنگ یخ زده حتا دلِ سنگ


آتیشو از تویِ خونه بیار تو کوچه بمونه

سرخی رو از اون بگیرن زردا بسوزن بمیرن

آتیش بیوفته تو دل هرچی پلید و باطله

گُر گُر خنده سر بده غم دلا رو پَر بده

♪♪♪

- - -
ترانه: مزدا شاهانی

شعر-ترانه بالا را با یک سرچ ساده با صدای کاوه یغمایی می‌توانید گوش کنید



چهارم آبان جشن آبانگان


جشن آبانگان
آبانگان (چهارمِ آبان‌ماه به گاهشماریِ کنونی، دهمِ آبان‌ماه به گاهشماریِ یزدگردی) یکی از جشن‌های ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آب‌های روان بوده‌است، برگزار می‌شده‌است. هنوز هم در ایران، جشنِ آبانگان به شادی، سرور و نیایش برگزار می‌شود. آبان به معنی آب‌هاست.
نکته: جشن‌های ایرانی قبل از دینِ زرتشت بوده است. و زرتشتیان این جشن‌ها را برگزار می‌کردند. و زرتشت نیز مخالفتی با این جشن‌ها نداشته است. این جشن‌ها ایرانی است؛ نه زرتشتی.




یک شعر
اسم دخترت را آبان بُگذار


تمامِ اتاق‌ها
جز صخره‌ها
تمناها
یا بازیگوش
سوارکاران تسلی می‌دهند پرده یِ خاموش را
ماهی‌ها
به رقص
خواهم شکست
نیما صفار : پنجِ عصر بود
و مسافرخانه
ماهیِ درونِ بلور
به سپیده جدیری گفتم : آیا تکرار می‌کند سبزه‌هایِ جدایی
بی هوده پاک شدنِ نرمه‌هایِ گوش
اسم دخترت را نسیم بُگذار
اسم دخترت را آبان بُگذار
تمامِ اتاق‌ها  جز صخره‌ها تمناها یا بازیگوش
سپیده جُدیری دستبندِ سبز دارد
بی هوده پاک شدن نرمه‌هایِ گوش
رُزا جمالی یک سطر شعر را خیلی رویش کار می‌کند
من تو را بوسیدم
من تو را بوسیدم
لباسی تنگ
با هر نگاه به دیوار
میانِ غریبه‌ها :  Amy Adams   . تهویه‌ها و بدنِ " اِمی آدامز " و نرمه یِ گوش
ساعت‌ها همیشه یک صدا بود / در نیامده بودنِ اِشغالِ ایران
- - -

تهران . امیر قاضی‌پور