یک تصویر از" ژاله علو " در سریال " روزی روزگاری " یادم هست. جایی که رئیسِ راهزنان با بازیِ خسرو شکیبایی را مجروح پیدا میکند، بجای مجازات کردنش، به راهزن پناه میده و مداواش میکنه، برایش همسر پیدا میکنه و بخشی از خانوادش میشه. راهزن و غارتگر را دگرگون میکنه. جایی که مجازات نبود و همش اصلاح بود.
اعتراضِ "ژاله علو " یادمان هست که میگفت: عکس من را از دیوارنگاره میدان ولیعصر بردارید. بغضی در گلو داریم و سوگوار فرزندان این آب و خاک هستیم.
آیا این مسائل که هر جا که ویران شده، نیست شده، و از امروزمان دور شده است از نو مطرح نخواهد شد؟ آیا در عین حال زندگی با این پرسشها باز نمیایستد؟ اگر یادتان باشد گیاههایی که دیده میشد و تماشاگرانی که میآمدند تا دریابند و بارانی که میآمد و همه چیز را میشست، پرندهای که جستوخیز میکرد، همه اینها نشانههای نوعی ادامه پدیدههای زندگی است. همه آنها با ما چه پیوندی دارد؟
● فریدون رهنما
تصویر :حضور گردشگران در مجموعه جهانی تخت جمشید، همزمان با دومین باران پاییزی در فارس
جشن آبانگان
آبانگان (چهارمِ آبانماه به گاهشماریِ کنونی، دهمِ آبانماه به گاهشماریِ یزدگردی) یکی از جشنهای ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آبهای روان بودهاست، برگزار میشدهاست. هنوز هم در ایران، جشنِ آبانگان به شادی، سرور و نیایش برگزار میشود. آبان به معنی آبهاست.
نکته: جشنهای ایرانی قبل از دینِ زرتشت بوده است. و زرتشتیان این جشنها را برگزار میکردند. و زرتشت نیز مخالفتی با این جشنها نداشته است. این جشنها ایرانی است؛ نه زرتشتی.
یک شعر
اسم دخترت را آبان بُگذار
یادوارهای از سیام تیر ۱۳۳۱
رگبار بیامان ...
به روایتِ : فریدون مشیری
هرگز سپیدهدم را ،
این گونه سرخِ سرخ ندیدم
رگبار بیامان قساوت را
هرگز
این سان درازنا نشنیدم
موج عظیم مردم ،
جوشان و دادخواه
فریاد میکشیدند:
" از جان خود گذشتیم
با خون خود نوشتیم
یا مرگ یا مصدق "
□
پژواک این خروش
تا اوج آسمان خدا پر کشیده بود
و آیا ! به جای پاسخ
رگبار بیامان قساوت
بانگ گلولههای منظم
همرنگ خون ، رها
آوار مغزهای پریشان
بر سنگفرشها
□
رگبار بیامانِ قساوت، تمام روز
پیوند لحظهها را ،
از هم گسسته بود
موج عظیم مردم
با غرّشِ : مصدق پیروز است
مصدق پیروز است
کوبان ، چون منجنیقی
دیوار پایداری دشمن را
درهم شکسته بود
□
پیروزی بزرگ به دست آمد
آن رهبر ، آن پدر
آن روز، اولین سخنش این بود :
- " ای همرهان ، مرا
پایین پای این شهدا ، خاک میکنید "
□
اما بزرگ ارتشداران فرمانده
در روز واقعه
این واپسین وصیت او را
از بیم آن که شورش و غوغا شود پدید
در منتهای سنگدلی، مصلحت ندید
ناچار
با پیکر تنیدهی زندان کشیدهاش
تندیس افتخار
همراه آرمان بزرگش :
ایران سربلند ، ایران استوار
در روستای دوری
در خاک آرمید.
بسیار سالها که گذر کرد
فرماندهانِ مغرور ،
اینک
در خاک خفتهاند
آن گونه بینشان توانی گفت
هرگز نبودهاند و کلامی نگفتهاند.
□
اما هنوز
همواره و همیشه
هر تیرماه ، همهمهای از صدای تیر،
- رگبار بیامان قساوت -
در گوش جانِ مردمِ آگاه
بیدار می شود .
تا جاودان
حماسهی آن روزِ باشکوه
پیروزی ارادۀ مردم
در نسلِ ، بعدِ نسل
در برگ برگ تاریخ
روشن،
چو آفتاب ،
پدیدار میشود!
اتفاقی صفحه « نگار نوشادی» را در اینستاگرام دیدم. وسط این همه خشونتِ نمایشی که خیلی از ما داریم و خودمان را در معرضِ نمایش میزاریم. نگار نوشادی دختر زرتشتی ، خودش را کتابفروش و بازیکنِ فوتبالِ داخلِ سالنِ لیگ دسته اول ایران معرفی کرده. صفحه عجیبی نبود. همان طبع، علاقه و گرایش و وجودی که نمایان بود در پُستهایش . از علاقه به کتاب تا معرفی کتاب . جالبه! نوشته بود که آقایانِ زرتشتی میتوانند فوتبال دختران زرتشتی را در ایران ببینند. آزادی اگر آزادی است! برای همه نیست!
یک جا ژان لوک گدار در « فیلم سوسیالیسم » آورده است: ما فقط کتابهایی داریم برای گذاشتنِ لایِ کتابهای دیگر .
و در ایران، فراتر از آن ، علیه جهلِ مرکب است. در برابرِ یک جهان جهالت حاکمان. نمیدانم چرا هموطنان زرتشتی خودشان را اقلیت میدانند، در حالیکه کلمه اقلیت معنای سرکوب میدهد. تاکید خوبیه که ما ابتدا انسان هستیم و بعد ایرانی . مرام و مسلک و مذهب، ملاک ارزشگذاری نیست یا نباید باشد وقتی با هم همزیستی داریم .
تیتر زدم: آن دختر زیبای زرتشتی . بخاطرِ زیباییِ جسمانی نبود. بخاطرِ طبع، نفسانیت و انتخابهایش بود. حتا عصیانگریِ دختری مو آبی، که در ایران سوار موتور میشود . صفحه « نگار نوشادی» را یکساعتی در اینستاگرام دیدم. من که فقط دوساعت بیشتر در فضای Net نیستم. مرورِ کتابهایی که طی سالها خواندم ، در صفحش بود.
چه خوب که « نگار نوشادی» از دین زرتشت چیزی در صفحش نبود. او آزادتر از این حرفهاست. هرچند، زرتشت و اوستایش در زبانِ شعر و هنر جاریست. شناخت ایران است اوستا. فقط اشاره به مردان زرتشتی کرده بود که میتوانند فوتبال دختران زرتشتی را از نزدیک ببینند .
رویداد۲۴ گزارش میدهد:
در بلوای مخالفت جبهه ملی با لایحه قصاص چه گذشت؟
جبهه ملی از ایام ابتدایی پیروزی انقلاب تحت فشار بود و گروههای تندرو در پی حذف ملیگرایان بودند. این هدف نهایتا در خردادماه سال ۱۳۶۰ محقق شد و جبهه ملی به دلیل مخالفت با لایحه قصاص مرتد اعلام شد.
رویداد۲۴: جبهه ملی و طرفداران دکتر محمد مصدق یکی از بازیگران مهم در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و سقوط شاه بود. ملیگرایان به دو شاخه عمده مسلمانان و سکولارها تقسیم میشدند که شاخه مسلمانان آنها بیشتر با نام نهضت آزادی شناخته میشوند. این دو گروه از دوران کودتای ۲۸ مرداد مخالفت خود با حکومت شاه را اعلام کرده بودند و در سالهای پایانی حکومت پهلوی به صف انقلابیون پیوستند. با وجود تفاوتهایی که شاخه اسلامگرا و شاخه سکولار جبهه ملی داشت، اشتراکات آنها بیشتر بود و عمده مواردی که اعضای جبهه ملی بر روی آن توافق داشتند لزوم دموکراسی و آزادیهای سیاسی بود.
جبهه ملی پس از پیروزی انقلاب در ردیف حاکمان قرار گرفت، ولی دو عامل عمده باعث طرد و نهایتا حذف آنها از حکومت شد. مورد اول مخالفت با اشغال سفارت آمریکا بود و مورد دوم اعتراض به استبداد حکومت انقلابی و لایحه قصاص بود. مورد اول تمهیدی برای حذف سیاسی جبهه ملی بود و مورد دوم باعث حکم و نهایتا حذف ایدئولوژیک آنها شد.
در بهمن ۱۳۵۹ و اردیبهشت ۱۳۶۰ دو بخش از لایحه قصاص توسط شورای عالی قضایی تصویب شد و به اطلاع جراید رسید. ملیگرایان که خوانشی میانهرو از احکام اسلام داشتند و شرط بقای دین را در تطبیق اصول اخلاقی آن با ملزومات عصر مدرن میدانستند، در اعلامیههای خود قصاص را امری غیر انسانی دانسته و تصویب آن را محکوم کردند.
علاوه بر این جبهه ملی از تکحزبی شدن روزافزون کشور و جایگزین شدن استبداد دینی به جای استبداد نظامی احساس خطر میکرد و کسانی چون مهندس مهدی بازرگان که نقش موثری در انقلاب داشتند، مدام هشدار میدادند که استبداد در حال متولد شدن است. اعتراض به لایحه قصاص صرفا یکی از اعتراضات جبهه ملی بود و خواست آزادی احزاب و آزادیهای اجتماعی در اعلامیهها و میتینگهای جبهه ملی نقش پر رنگتری داشت.
جبهه ملی در اواخر خرداد سال ۱۳۶۰ اعلامیهای منتشر کرد و مردم را برای تظاهرات علیه قوانین قصاص به خیابانها دعوت کرد. اعلامیه جبهه ملی چنین بود: «هموطنان شرافتمند، مردم غیور و آزادیخواه ایران، انقلاب بزرگ ملت ما که برای نابود کردن استبداد و از بین بردن وابستگی و برچیدن بساط یک رژیم فاسد صورت گرفت، از هدفهای بنیادی خود منحرف شده است. ناامنی، گرانی، بیکاری و اختناق بیداد میکند. در نتیجه سوء سیاستها و پیش آمدن جنگ تحمیلی، میلیونها نفر از هموطنان، آواره و سرگردان شدهاند... امنیت قضائی به کلی از بین رفته و دادگستری در معرض انحلال قرار دارد. با مطرح کردن لوایحی چون لایحه قصاص، لایحه احزاب و لایحه بازسازی درصدد پایمال نمودن شخصیت انسانی ملت ما هستند... در چنین اوضاع و شرایطی از شما هموطنان و همه نیروها و سازمانها وطبقات مختلف دعوت میکنیم تا در ساعت چهار بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه در گردهمائی و راهپیمائی اعتراضی جبهه ملی ایران شرکت نمائید و فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانید محل این گردهمائی متعاقبا اعلام خواهد شد. جبهه ملی ایران.»
همانطور که در متن اعلامیه مشخص است اعتراض به قصاص تنها یکی از موارد اعتراضی جبهه ملی بود. اما حزب جمهوری اسلامی طوری ماجرا را انعکاس داد که گویی جبهه ملی فقط مخالف مخالف قصاص است و به نوعی میخواهد علیه احکام قرآن قیام کند.
راهپیمایی روز ۲۵ خرداد جبهه ملی با استقبال مناسبی روبرو شد اما به خشونت کشیده شد. طرفداران حزب جمهوری اسلامی با پلاکاردهایی که حاوی توهین لفظی و نسبت دادن کفر به اعضای جبهه ملی بود به میدان آمدند به به تظاهرات کنندگان حمله کردند.
آیت الله خمینی نیز بر اساس گزارشهایی که از هاشمی رفسنجانی میگرفت، اعلامیه جبهه ملی را خواند و آنها را به ارتداد محکوم کرد: «من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از جبهه ملی، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحه قصاص است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که لایحه غیر انسانی ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمیدانم! نمیدانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را میپذیرفتم؛ به ایشان هم محبت میکردم؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند. اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.»
این سخنان آیت الله خمینی تیر آخری بود که بر بدنه جبهه ملی نشست. از آن تاریخ به بعد بسیاری از اعضای جبهه ملی دستگیر شدند و اغلب کسانی که به این حزب دیرپا علاقه و سمپاتی داشتند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ردصلاحیت شدند. ملی گرایان از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب مبارزه کرده بودند و امید داشتند در فضایی دموکراتیک و آزادی خواهانه فعالیت سیاسی خود را از سر بگیرند، اما تاریخ پایان دیگری برای آنها رقم زده بود.
نکته : یادآوری تظاهرات جبهه ملی ایران از سایت رویداد۲۴ استخراج شده است.