«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

دکتر مصدق، نمونه میهن دوستی سازنده


محمد مصدق⁩ الگوی روشن و مشخصی از ملی‌گرایی متعهد به دمکراسی، سکولاریسم غیرستیزه‌جو و عاملیت مردم در تبیین و بازسازی هویت ملی است. ملی‌گرایی مصدقی با میهن‌پرستی شووینیستی، نژادبنیاد، تهاجمی و پیشامدرن تفاوت‌های اساسی دارد.
‏دکتر مصدق یک حجت تاریخی است که دو قطبی تقلیل‌گرا وتحریف کننده حقیقت مبتنی بر «شاه مستبد دلسوز وطن» و «مخالفان ستیزه‌جو چپ اقتدارگرا و مذهبی بنیادگرا و مرتجع» را باطل می‌کند.
‏کارنامه دکتر مصدق خالی از ایراد نیست اما خار چشم همه قرائت‌های مخالف با دموکراسی در کشور بوده و از نمادهای حکمرانی درست در کشور است.
- علی افشاری . استاد دانشگاه 



چهارده اسفند سالروز درگذشت مصدق


مصدق در لحظه حال که تنها زمان واقعی است، در تک‌تک رویدادها حاضر هست.‌‌ و از استقلال و آزادی دفاعِ جانانه می‌کند. جایی که از شئون ملی دفاع می‌کند و در حالیکه خودش و خانوادش پیش از « کشفِ حجابِ اجباری» از طرف رضاشاه، کشف حجاب کرده با کشف حجاب اجباری و گذاشتن کلاه پهلوی مخالفت می‌کند. نباید شئونِ ملی یک کشور دست یک فرد بیفتد.
ایران کیست ایران چیست. ۱۴ اسفند، در سالروزِ درگذشت محمد مصدق، نگاهی کنیم به تئاتر کمتر دیده شده
«مصدق » ، نوشته و کارِ رضا علامه‌زاده.
در « تئاترِ مصدق » ، با یک مصدقِ زیرک و رِند روبرو هستیم.‌ رِندی‌های مصدق در پیشگاهِ تاریخ در لحظه حال.  وقتی زندگی چیزی جز تکرار نیست. یادآوری خوبیه. ایران بر تو چه رفت. ایرانی بودن کافی نیست.
لحظه حال است، وقتی فریدون رهنما در فیلم پسر ایران از مادرش بی اطلاع است، آورده است: آیین این سرزمین همیشه خودکامگی بوده و هست. همین بود که کشورت را به نابودی کشاند.




موج عظیم مردم با غرّشِ : مصدق پیروز است


یادواره‌ای از سی‌ام تیر ۱۳۳۱

رگبار بی‌امان ...
به روایتِ : فریدون مشیری




هرگز سپیده‌دم را ،
این گونه سرخِ سرخ ندیدم

رگبار بی‌امان قساوت را
هرگز
این سان درازنا نشنیدم

موج عظیم مردم ،
                           جوشان و دادخواه
فریاد می‌کشیدند:
" از جان خود گذشتیم
با خون خود نوشتیم
یا مرگ یا مصدق "



پژواک این خروش
تا اوج آسمان خدا پر کشیده بود
و آیا ! به جای پاسخ
رگبار بی‌امان قساوت
بانگ گلوله‌های منظم
                         همرنگ خون ، رها
آوار مغزهای پریشان
بر سنگ‌فرش‌ها



رگبار بی‌امانِ قساوت، تمام روز
پیوند لحظه‌ها را ،
                           از هم گسسته بود
موج عظیم مردم
با غرّشِ : مصدق پیروز است
                          مصدق پیروز است
کوبان ، چون منجنیقی
دیوار پایداری دشمن را
درهم شکسته بود



پیروزی بزرگ به دست آمد
آن رهبر ، آن پدر
آن روز، اولین سخنش این بود :
- " ای همرهان ، مرا
پایین پای این شهدا ، خاک می‌کنید "



اما‌ بزرگ ارتشداران فرمانده
در روز واقعه
این واپسین وصیت او را
از بیم آن که شورش و غوغا شود پدید
در منتهای سنگدلی، مصلحت ندید
ناچار
با پیکر تنیده‌ی زندان کشیده‌اش
تندیس افتخار
همراه آرمان بزرگش :
ایران سربلند ، ایران استوار
در روستای دوری
                    در خاک آرمید.

بسیار سال‌ها که گذر کرد
فرماندهانِ مغرور ،
                   اینک
در خاک خفته‌اند
آن گونه بی‌نشان توانی گفت
هرگز نبوده‌اند و کلامی نگفته‌اند.



اما هنوز
همواره و همیشه
هر تیرماه ، همهمه‌ای از صدای تیر،
- رگبار بی‌امان قساوت -
در گوش جانِ مردمِ آگاه
بیدار می شود .

تا جاودان
                    ‌‌‌‌حماسه‌ی آن روزِ باشکوه
پیروزی ارادۀ مردم
در نسلِ ، بعدِ نسل
در برگ برگ تاریخ
روشن،
             چو آفتاب ،
                                 پدیدار می‌شود!



تصویر : نقاشی از قیام سی تیر ۱۳۳۱ ، از رسام ارژنگی


حجاب و کشف حجاب از دیدگاه مصدق


چرا محمد مصدق ( نخست‌وزیر فقید ایران ) با کشف حجاب به شیوه رضاخانی همراه نبود!؟
مصدق : بنده شخصی هستم که در مدت عمر خودم به آزادی خواهی معروفم و هر صدمه‌ای هم کشیده‌ام روی عقیده خودم بوده است. من یک آدمی بودم که در دوره رضاشاه معتقد بودم که شئون ملی ما باید به دست ملت ایران باشد نه به دست یک نفر و می‌گفتم یک نفر آدم نمی‌تواند در مسائل اجتماعی و در مسائل دیگر مملکت بطور اجبار مردم را مجبور کند.
در موقعی که کلاه پهلوی قرار بود سرگذاشته شود با اینکه من سالها در اروپا شاپو سر می‌گذاشتم وقتی که بنا شد کلاه پهلوی سر بگذارند من هشت ماه در منزل ناخوش شده و از منزل بیرون نیامدم. بعد یک قانون وضع شد اگر چه قانون هم صورت ظاهری بود آن وقت بنده کلاه پهلوی گذاشتم و بیرون آمدم.
و موضوع مهمتر از همه قبل از اینکه بانوان ایران کشف حجاب کنند من در اروپا (بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۴ خورشیدی) با خانواده محترم خودم کشف حجاب کردم. [هنگامی که] هیچ کس با کشف حجاب مخالف نبود. ولی من مخالف بودم. چون معتقد بودم که کشف حجاب باید به واسطه «اولسیون »و به واسطه تکامل اهل مملکت باشد نه بواسطه یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده و یک زوری پیدا کرده که من این جور می خواهم و باید این جور بشود. من این را معتقد نیستم به هیچ وجه و مخالف هم بودم.
به نقل از کتاب : مصدق و مسائل حقوق و سیاست که ایرج افشار گردآوری کرده

نکته: یادآوری این پُست مربوط به گذشته نیست . مربوط به " لحظه حال"  است . فرقی نمی‌کند چه فرد، حکومت و فکری، زورگویی و اجبار می‌کند مردم چه پوششی داشته باشند. دعوایِ پهلوی و مصدق هم تقلیل دادنِ مساله است .