«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

آیین این سرزمین همیشه خودکامگی بوده و هست. همین بود که کشورت را به نابودی کشاند


از درفشِ سپیدِ بیدادگریِ موبدانِ زرتشتی
تا درفشِ سیاهِ تازیان



موبد: تازیان. تازیان.
( سرباز به‌ درون می‌دود)
سرباز: تیغ بکشید. نیزه بردارید. زوبین‌ها. تبیره‌ها.
سردار: جمله بیهوده. به‌مرگ نماز برید که اینک بر در ایستاده است. بی‌شماره، چون ریگ‌های بیابان که در توفان می‌پراکند و چشم گیتی را تیره می‌کند!
زن: آری، اینک داوران اصلی از راه می‌رسند. شما را که درفش سپید بود این بود داوری، تا رای درفش سیاه آنان چه باشد.
- در انتهای مرگ یزدگرد . اثر بهرام بیضائی


مرگ یزدگرد را اگر از نگاهِ عاطفی به ایران نگاه کنیم، در جایی که آخوندهای زرتشتی( موبدان)، عملکردِ سختگیرانه‌ای داشتند. مانیِ پیامبر و شاعر را کُشتند. مانی که می‌گفت: گفتار من خونی جاری نمی‌کند، دستان من هیچ شمشیری را لمس[ تبرک] نخواهد کرد نه حتا ...کارد قربانی کنندگان، و نه هیزم هیزم شکنان را!
در جایی، شاهپور(شاه ایران) و برخی پادشاهان در دوره ساسانی رواداری و تساهل نشان دادند. اما این رواداری همیشگی نبود برای سایرِ ادیان و تفکرات. مقایسه کنید با نمایش‌نامه "پروین دختر ساسان " اثر صادق هدایت که در آنجا هدایت، پراکندگیِ مذهبی بواسطه ادیانی مثلِ مانویت را عاملِ تسلط اعراب بر ایران می‌داند و حرفی از دیکتاتوری که علت ویرانی ایران زمین است نمی‌زند. هنوز لحظه حال است، وقتی فریدون رهنما در فیلم پسر ایران از مادرش بی اطلاع است، آورده است: آیین این سرزمین همیشه خودکامگی بوده و هست.  همین بود که کشورت را به نابودی کشاند.




آخرِ بازیِ بشار اسد جنایتکار


جاودانگیِ شعرِ احمد شاملو
شعری علیه تمامِ دیکتاتورها
چه بشار اسد چه دیکتاتورهای دیگر


بشار اسد جنایتکار نزدیک به ۴۰۰هزار نفر از مردم سوریه را طی ۱۴سال اخیر به خاک و خون کشید و چند میلیون نفر را آواره کرد. و دست آخر سوریه را تقدیم به تروریست‌های اسلامگرایی کرد که حامیانش رژیم‌های تروریستی قطر و ترکیه هستند. خودکامگیِ اسد، سوریه را نابود کرد. فرقی نمی‌کنه خودکامگی بنام محمدرضا پهلوی یا صدام حسین یا قذافی یا حسنی مبارک باشه یا کشورهای دیگر. از واژه لعنت بدم می‌آد. اما اینجا کاربرد داره. لعنت به بشار اسد و پدرش حافظ اسد ملعون و حزب بعث سوریه و حامیانش.


احمد شاملو ملقب به الف-بامداد اول بار شعر زیر را خطاب به دیکتاتور سابق ایران محمدرضا پهلوی نوشت.‌ شعری که هنوز خوانده میشه و خطابش تمام دیکتاتورها است.





آخرِ بازی . شعری از احمد شاملو ✔️

عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرم‌سارِ ترانه‌هایِ بی‌هنگامِ خویش.



و کوچه‌ها
بی‌زمزمه ماند و صدایِ پا.



سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
       بر اسبانِ تشریح،
و لَتّه‌های بی‌رنگِ غروری
نگون‌سار
         بر نیزه‌های‌شان.







تو را چه سود
               فخر به فلک بَر
                                فروختن
هنگامی که
             هر غبارِ راهِ لعنت‌شده نفرین‌ات می‌کند؟


تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس‌ها
              به داس سخن گفته‌ای.



آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
    از رُستن تن می‌زند
چرا که تو
تقوایِ خاک و آب را
                       هرگز
باور نداشتی.







فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بی‌اعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعه‌یِ روسبیان
                              بازمی‌آمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاه‌پوش
ــ داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ــ
هنوز از سجاده‌ها
                    سر برنگرفته‌اند!