صفر: نیکی کن و بعد ناپدید شو
اثری از خودت مگذار
یک :
به یاد داری هات ۴۳ یسنا در اَوِستا را:
ای مزدا اهورا
آیا شور و دلدادگی من
به هنگام رسانیدنِ آیین تو به مردمان
مایۀ رنج و آزار من نخواهد شد؟
چه شگفتآور است! او که پیامبر بود.
بارِ امروز را برای فردایی که نمیشناسیم بر دوش میکشیم. این بهایِ کردارِ ماست.
از متنِ فیلم پسرِ ایران از مادرش بی اطلاع است ، نوشته و کارِ فریدون رهنما
دو : سینمای ایران با ساختنِ فیلمهایی مثلِ "کیک محبوب من" بدونِ سانسور و حجاب اجباری، که تم تنهایی را تصویر میکند، در مرحله آزمون و خطاست. در جایی که میخواهد، نفسانیت و لحظات خوشی و بخش سکسیِ زندگی را تصویر کند. از ۵۷ به بعد، تصویرِ زندگیِ جعلی را در سینمای ایران داریم. تو فیلم پسرِ ایران از مادرش بیاطلاع است، دیالوگی هست که میگفت: مردم سکس میخوان...سکس! یا وقتی احمد فاروقی از فریدون رهنما میپرسید: از سکس در فیلمت چه داری؟
فیلم "کیک محبوب من"؛ اگر دائو د جینگ خوب کار کنه، نیرویِ زنانه و مردانه در کنار هم قرار بگیره. فعلن باید از دیدن فیلمهای بدون سانسور استقبال کرد.
سه: وبلاگنویسی و نقل قولهایی که دوست داریم. چه کسی وبلاگ میخونه. دیواری بنام وبلاگ
نیروی مذکر را بشناسید،
اما ارتباط خود را با نیروی مونث از دست ندهید.
جهان را با آغوش باز بپذیرید.
اگر جهان را اینگونه بپذیرید،
دائو هرگز شما را ترک نمیکند
و شما چون کودکی کوچک خواهید بود.
سفید را بشناسید،
اما سیاه را هم نادیده نگیرید.
الگویی برای جهانیان باشید.
اگر الگویی برای همگان باشید،
دائو در وجودتان تقویت میشود
و چیزی وجود نخواهد داشت که از عهدهاش بر نیایید.
حالات شخصی خود را بشناسید و در عین حال از حالات اجتماعی غافل نشوید.
جهان را آنگونه که هست بپذیرید
اگر جهان را بپذیرید
دائو در وجودتان میدرخشد
و به وجود نخستین خویش باز میگردید.
هستی از نیستی بوجود آمده
همچون ظرفی چوبی که از قطعهای چوب ساخته شده است.
فرزانه ظرف چوبی را میشناسد
و همزمان از قطعه چوب نخستین نیز غافل نیست؛
به این ترتیب او می تواند همه چیز را بکار گیرد.
این تا تو روز.
به نام یک روشن
مثلِ خودم.
این تا تو را نداشت
وقتی که نه پاک میشوم...
خودانگیختگی
تلالو . درخشش
خالی شدن
و دائو
و یک شعر عاشقانه
مرا همچنان در نیرومندترین لبهایت
اضطراب و درخشش
و تنهایی
و غبار
یک انتظارِ ابدی، در ماسه ها و دریاها هست
در ناشناس بودنِ ابعادِ سکوت!
و بستنِ دخمهها
مرا همچنان در نیرومندترین لبهایت...
امیر قاضی پور . صبحهای شبانهروز
جشن آبانگان
آبانگان (چهارمِ آبانماه به گاهشماریِ کنونی، دهمِ آبانماه به گاهشماریِ یزدگردی) یکی از جشنهای ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آبهای روان بودهاست، برگزار میشدهاست. هنوز هم در ایران، جشنِ آبانگان به شادی، سرور و نیایش برگزار میشود. آبان به معنی آبهاست.
نکته: جشنهای ایرانی قبل از دینِ زرتشت بوده است. و زرتشتیان این جشنها را برگزار میکردند. و زرتشت نیز مخالفتی با این جشنها نداشته است. این جشنها ایرانی است؛ نه زرتشتی.
یک شعر
اسم دخترت را آبان بُگذار
گلهای بهاری، ماه پاییزی؛
نسیمهای تابستانی، برف زمستانی
اگر چیزهای بیفایده خیال شما را به هم نریزد،
شما بهترین روزهای عمرتان را دارید
شعر بالا از موُمون است
از کتاب دروازهی بیدروازه
فارسیی : ع.پاشایی
دو ترجمه دیگر از شعر موُمونکان:
۱. ترجمه لینچ :
گلهای خوشبوی بهار، ماه سیمگون پاییز؛
نسیمهای خنک در تابستان؛ برف سفید در زمستان
دلت را از اندیشهی بیحاصل آزاد میکند،
بهترین موسم زندگیت رسیده است.
۲. ترجمه شیبایاما:
صدها گل در بهار، ماه در پاییز
نسیم خنک در تابستان؛ و برف در زمستان؛
اگر ابر بیهوده در دلت نباشد
برای تو فصل خوبیست.
یک روز در درههایِ خوبِ تنم
مرتب به اکلیلها گیر میدادم
این جا که مینشینی