پژوهشی علمی با عنوان “The Impact of Binge Watching on Memory and Perceived Comprehension” که در سال ۲۰۱۷ توسط جارد کونی هوروات از دانشگاه ملبورن، الکس جی. هورتون، جیسون ام. لاج از دانشگاه کوئینزلند و جان هتی از دانشگاه ملبورن انجام شد، نشان میدهد تماشای یکجای قسمتهای یک سریال (binge-watching) برخلاف انتظار، لذت کلی از تماشای سریال را کاهش میدهد. طبق یافتههای این تحقیق، مخاطبانی که سریال را بهصورت روزانه یا هفتگی تماشا میکردند، رضایت و درگیری هیجانی بیشتری نسبت به کسانی داشتند که چندین قسمت را پشتسرهم میدیدند.
علاوهبر کاهش لذت، همین مطالعه نشان داد که حافظهٔ شکلگرفته بلافاصله پس از binge-watching هرچند در ابتدا قویتر بهنظر میرسد، اما در مدت کوتاهتری نسبت به حالت تماشای نوبتی، از بین میرود. به بیان دیگر، تماشای فشردهٔ سریال ممکن است درک سریعتری ایجاد کند، اما این درک دوام و عمق کمتری دارد. بنابراین، اگر دنبال لذت پایدارتر و درک بهتر داستان هستید، شاید تماشای آرام و منظم گزینهٔ بهتری باشد.
در چند ماه اخیر، پشت سر هم قسمتهای یک سریال را دیدم. تو یکی دو روز شش هفت قسمت یک مینی سریال را دیدم. یک جا در یک روز یک فصل را دیدن. عطشِ دیدن. بسیاری از ما تو یکی دو جلسه یک مینی سریال را میبینیم و دقایق زیادی از سریالُ فراموش میکنیم.
یادمه زمانِ پخش سریال Big little lies ، ایزابل هوپر سریال را تحسین کرده بود و گفته بود تو یک جلسه سریالُ دیده. خب! پیوسته دیدن اما آرام دیدن را به خودم تذکر میدم. سریال دیدن مثل تجربه زندگی روزمره است. چندسال بود سریال کم میدیدم. طی چند ماه اخیر جبران شد. دیدن سریالهایی مثل: سریال کبیر( The Great )، سیلو ( Silo) ، دختر جدید ( New Girl) ، دخترک طبلزن ( little drummer Girl) ، ریپلی ( Ripley) ، ناتمام ( Undone) و... سریال نوجوانی. هر روز باید یک سریال خوب دید.
سَبُکیِ بهار را دوست دارم. بدونِ بارِ اضافه. وزن کم کردن. تو تهران تو روزهایی که میشه هوای پاک تنفس کرد. پیادهروی تو محله امیریه تهران. فقط گرانی و گرانی امانم رو بُریده. کاسب محترم! رحم داشته باش. این پولا را خرجِ بیمارستان و گور خواهی کرد. بدونِ هیچ طعنهای. تقاص پس میدی بابت گرانفروشی؛ بدونِ هیچ انتقامجویی.
وقتی زود میخوابم سرحالم. زود خوابیدنم در حالت نیمه-خواب میشه یک- دو نصفه شب بجای پنج-شش صبح. سرحال باقی میمانم. تازگی و نوسازی. هر روز نوسازیه.
تجربه زندگی روزمره و دائو.
قافیهها و ریتمهای زندگیِ روزمره در فیلم" پترسون " ساخته جیم جارموش. از عجایب روزگاره که پترسون از بهترین فیلمهای جارموش چندان قدر ندیده. فیلمی که شعر نیست. اما تصویری از زندگیِ یک شاعر با تمامِ مناسباتِ به ظاهر سادهاش است. شناخت جارموش از شعر و شاعری مثال زدنیست.
بارگذاری مجدد!
فیلم "پترسون"
Paterson
ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ: Jim Jarmusch
بازیگران:
Adam Driver, Golshifteh Farahani, Nellie, Rizwan Manji, Dominic Liriano, ...
کشور: آمریکا، فرانسه، آلمان
زبان: انگلیسی
زیرنویس چسبیده فارسی ( SoftSub) دارد
زمان: ۱۱۸ دقیقه
خلاصه داستان: مشاهدهای آرام از پیروزیها و شکستهای زندگی روزمره، همراه با شعرِ مشهود در کوچکترین جزئیات آن.
وقتی تو دو جلسه دو فصل از یک سریال دوازده قسمته بنام فلیبگ ( Fleabag) را دیدم. سریال Fleabag هر قسمتش کمتر از نیمساعته. آدمها مدام خودشونو ابزار میکنند. وجودشونو، نوع زندگیشونو و... تمایلات سکسیشونو تو یک سریال کمدی که کلی خندیدم. بازهم همه چیز به دائو برمیگردد. خودتان را با تمام وجود ابراز کنید.
بازیهایی که دوست دارم:
بازیِ فیبی والر-بریج (Phoebe Waller-Bridge) که علاوه بر بازی در سریال فلیبگ، نویسنده این سریال هم هست. یک بازیگر با جسارت که خودش را سانسور نمیکنه. تجربه زندگی روزمره و سبکِ زندگی در این سریال. هر روز باید سریال خوب دید.
شخصیت و روحیه زیبای «ایزابل هوپر» در فیلم «نیازهای مسافر» ، اثر هونگ سانگ سو، فیلمساز اهل کرهجنوبی. در جایی از فیلم « نیازهای مسافر»، دوست ایزابل هوپر، روحیه این زن فرانسوی را اینطور توصیف میکند: «هر روز با این تفکر زندگی میکنه که روزی قراره بمیره ». یادِ یک بخش از اثر لائو زه یعنی« کتاب دائو دِ جینگ» افتادم:
فرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظهی حال برای او به ارمغان میآورد.
او میداند که بالاخره خواهد مُرد
و به هیچ چیز وابستگی ندارد
توهمی در ذهنش نیست
و نیز مقاومتی در بدنش نیست.
او دربارهی عملش فکر نمیکند
اعمال او از مرکز وجودش صادر میشوند.
به گذشتهاش نچسبیده،
پس هرلحظه برای مرگ آماده است؛ همانطور که دیگران پس از یک روز کاری سخت،
برای خواب آمادهاند.
چیز عجیبی نیست که فیلم نیازهای مسافر ( A Traveler's Needs) با دائو دِ جینگ پیوند دارد. هونگ سانگ سو (Hong sang soo )؛ کسیست که فیلمسازی را تبدیل به زندگی روزمره کرده است. هونگ سانگ سو، دائو دِ جینگِ فیلمسازیاست. دائو چیزی جز تجربه روزمره زندگی نیست. وقتی گرسنهتان شد غذا میخورید وقتی تشنهتان شد آب و نوشیدنی مینوشید و به همین ترتیب زندگی را در لحظه حال میگذرانید. یک جا در فیلم نیازهای مسافر، فکر کردم ایزابل هوپر مُرده است. اما او به خواب رفته بود؛ بعد از یک روز کاری یعنی تدریس زبان فرانسه. پس هرلحظه برای مرگ آماده است؛ همانطور که دیگران پس از یک روز کاری سخت، برای خواب آمادهاند. آقای هونگ سانگ سو و خانم ایزابل هوپر، فیلم شما مرا به وجد و شادی آورد. و این چیز کمی نیست.
این تا تو روز.
به نام یک روشن
مثلِ خودم.
این تا تو را نداشت
وقتی که نه پاک میشوم...
خودانگیختگی
تلالو . درخشش
خالی شدن
و دائو
و یک شعر عاشقانه
مرا همچنان در نیرومندترین لبهایت
اضطراب و درخشش
و تنهایی
و غبار
یک انتظارِ ابدی، در ماسه ها و دریاها هست
در ناشناس بودنِ ابعادِ سکوت!
و بستنِ دخمهها
مرا همچنان در نیرومندترین لبهایت...
امیر قاضی پور . صبحهای شبانهروز
من درونِ زنها زندگی میکنم. - اریک رومر