«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

داریوش فروهر در زندان در نوروز



پنج فروردین ۱۳۳۵

داریوش فروهر از زندان : یک روز دیگر بر دوران زندان من افزوده شد. امروز هم به خوبی گذشت. کتاب زندگی میکل‌آنژ را برایم آورده‌اند. خواندن آن را در چند ساعت به پایان بردم و در این کتاب قلم سوزان رومن رولان یک‌بار دیگر ارزش غم و رنج مردان بزرگ را نشان داده. آری درود بر غم، درود بر رنج. راستی با پیشامد شایانی روبه‌رو شدم. مردی سالخورده را که در زیر شلاق خورد و خمیر شده بود ، به زندان آوردند. بیچاره می‌گفت گناه او این است که خط گذر اعلاحضرت را شکافته و نامه‌ی دادخواهی به ایشان داده ولی پاسبان‌ها بدون گفتگو او را گرفته و پس از شلاق کاری حسابی به زندان آورده‌اند. راستی جای شگفتی است .‌ من شنیده‌ام به گروهی از مردم می‌گویند تا به اعلاحضرت نامه ننویسند در زندان می‌مانند و برخی دیگر را برای این به زندان می‌افکنند که چرا به شاه خود نامه نوشته‌اید... خدایا زین معما پرده بردار...


نکته : داریوش فروهر را دوست دارم. اگر الان زنده بود بهش می‌گفتم بجای درود فرستادن بر غم و رنج، کتاب نیروی حال و سکون سخن می‌گوید از اکهارت تول یا اکهارت تلُه را بخوان