سخن از پچپچِ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجرههای باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهُده میسوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از پیوندِ سستِ دو نام
و همآغوشی در اوراقِ کهنهی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت منست
با شقایقهای سوختهی بوسهی تو
و صمیمیتِ تنهامان، در طراری
و درخشیدنِ عریانیمان
مثلِ فلسِ ماهیها در آب
- فروغ فرخزاد
دوسال از جنبشِ مهسا گذشت. هنوز تازه است هنوز هست هنوز هست و جریان دارد . آزادی اگر آزادی است . جنبشی از جنبش ها
از وقتی روی این کشتیام
احساس سرگیجه دارم
مدام بالا و پایین میره
تلوتلو میخورم و تعجب میکنم که نمیافتم
تعجب میکنم هیچ کس نمیافته
و از خودم میپرسم ...
چطوره که شمع توی سالن نمیافته
چرا گلدونا از روی میز نمیافتن
لامپا تو دیوار خورد نمیشن
انگار همه چیز مغناطیسیه
انگار یه نیروی مرموز همه چیز رو کنار هم نگه داشته
نیرویِ خودِ کشتی
مثل یک قلعه جادویی
روی موجها سُر میخوره
به آرومی توی یک رویا شناوره
رویای من
رویایی که مدام ازش بیدار میشدم
چون خورشید با روشنایی چشمام رو سوراخ میکنه
چنگ زدن به اقیانوس
من میایستم
بیحرکت
همزمان که کشتی روی آب درخشان شناور میمونه
فقط توی شبه که اجازه میده چشمام را ببندم
و من رو به آرومی تکون بده تا خوابم ببره
بعدش نهنگها را تصور میکنم
ستارههای دریایی ، شقایقهای دریایی
همه اون موجودات شگفتانگیزی که من روشون شناورم
روزی رو تصور میکنم که توشون غرق میشم
توی این سلطهی تاریک سکوت
که من رو صدا میزنه
من فعلن توی راهروها تلوتلو میخورم
توی سالنها توی اتاقها
و با خودم فکر میکنم بقیه متوجه شدن همه چیز میلغزه؟
شاید اون مسافرایی که میان و میرن
و مثلِ یک اثرِ مبهم تویِ ذهنِ من میمونن
مثلِ مرغهایِ دریایی همیشه اونجا هستن
همیشه
دوستام، اون بیرون
به طرزِ وحشتناکی جیغ میزنن
به پیانوم فکر میکنم
تصور میکنم یکی داره باهاش مینوازه
همراه با آوازِ مرغان دریایی
و من به دریا نگاه میکنم
با لبخندی روی چهرهام
چون تصور میکنم کسی کنارم ایستاده
و همزمان که مهتاب دورمون رو گرفته
و ما ایستادیم
به جیغِ مرغان دریایی گوش میکنیم
انگار آوازی رو میخونن
یک آهنگ غیرعادی
یک آهنگ فقط برای ما
□ دختر و عنکبوت . یک شعر سینمایی.
فیلمی که نبض و ضربانِ زندگی، جنبش و آزادیِ جنسی را تصویر دارد
جنبشی از جنبشها : فیلم دختر و عنکبوت
■ جادو در زندگی عادی
امیر قاضی پور :