«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

آزادانه از هر جا وارد شوید. از هر طرف راه باز و بی‌دروازه است


شعر موُمون
بی‌دروازه است دائوی بزرگ،
هزاران راه به آن هست.
اگر از این حصار بگذری
می‌توانی آزادانه به عالَم قدم بگذاری


«دائوی بزرگ» همان «راه» ، «راه فرجامین» ، « حقیقت بَرین»، و ذات ذِن است. شاید بشود به آن اسم‌های گوناگون داد، اما حقیقت بنیادی یکی است و همیشه همان است، یعنی همیشه بی‌تغییر است؛ از این‌رو دائوی بزرگ دروازه ندارد، و حالا پیش روی شما است و ناگهان آن را از پشت سرتان می‌بینید، او عالَم را پُر می‌کند.


آزادانه از هر جا وارد شوید. از هر طرف راه باز و بی‌دروازه است. می‌توانم بگویم چون بی‌دروازه است دائوی بزرگ است؛ از این‌رو گفته‌اند که «هزاران راه به آن هست.»
یک استاد کهن ذِن گفت: «به زیر پایت نگاه کن!» اگر بایستید، دائو همان جایی است که شما ایستاده‌اید. اگر بنشینید، دائو همان جایی است که نشسته‌اید.







دروازه‌‌ی بی‌دروازه
موُمون‌کان
فارسی ی: ع.پاشایی
ناشر: کارگاه اتفاق. چاپ سوم تابستان۱۴۰۲




خالیِ خالی، بی‌هیچ تقدس و بیکرانگی


«اولین حقیقت آموزه‌ی مقدس چیست؟»

- «خالیِ خالی ، بی‌هیچ تقدس.»

برگردان دیگر: - اولین اصل آموزه‌های مقدس چیست؟
- تُهیا، بی‌قدسیت یا تُهیت و بی‌کرانگی.



سطرهای بالا ، سوال و جواب یک خاقان چینی است با یک پیر ذِن چینی. در حالِ خواندنِ کتاب «سِن‌گایی ، استاد ذِن» با ترجمه ع.پاشایی از نشر «کارگاه اتفاق » هستم. کتاب‌های مصور مثلِ همین کتاب را دوست دارم. این کتاب اختصاص به زندگی و نگاره‌های سِن‌گایی گیبون : استاد ذِن نقاش و خوشنویس دارد. نگاره‌هایی با چند خط ساده پُر از بازیگوشی هنرمندانه است. آب‌مُرکب‌ها و خوشنویسی‌های سِن‌گایی گیبون ( Sengai Gibon) . از فضایِ خالیِ نقاشی‌ها در کنارِ نوشته‌ها خوشم میاد. قرار نیست صفحه سیاه بشه و این عالیه. معرفی سِن‌گایی در این کتاب توسط د.ت. سوزوکی. درسته، ذِن از نیستی یا تُهیای مطلق می‌آید و می‌داند چطور بازیگوش باشد. این پوچی در آیین ذِن با پوچیِ نهیلیستی فرق دارد. بیواسطگی و بیکرانگی را دارد. کتاب‌ها را نباید صرفن خواند بلکه دید . مثلِ کتاب  «سِن‌گایی ، استاد ذِن» که دیدنی‌ست.