«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر ، نیروی حال ، سکون و... سکوت

فاصله‌گذاری مثلِ یک پیوند



از تنِ اوست

جانش را در فاصله می‌دید
شاخه یِ به هم پشت
طرحِ لبخند افتاده رویِ خاک

اگر شب‌هایِ آخر
با صدایِ نزدیک
نزدیک در میانِ سنگ‌هایِ پاره
- - -
امیر قاضی پور











... چنانچه دو عاشق، با استفادۀ نامشروع ( Unlawful) از مهر ، خود را یک تن بینگارند ، دوستی این قدرتش را از دست می‌دهد؛ و در آن صورت آنچه در جریان است دوستی به معنای درست کلمه نخواهد بود. چنین اتحادی را حتی اگر میان زن و شوهر رخ دهد می‌توان اتحادی زناکارانه ( Adulterous Union) نامید. جایی که فاصله و احترام وجود نداشته باشد دوستی در کار نیست.
نفسِ لذت بردن از این که مانند محبوب بیندیشیم، یا حتی آرزوی چنین توافقی، پاکی و صداقتِ دوستی را خدشه‌دار می‌کند. این امری شایع است، در حالی که دوستیِ ناب امری نادر است.
 بخشی از مقاله سیمون وِی ( Simone weil) با ترجمه بهزاد حسین‌زاده در کتاب قدرتِ کلمات 






جانش را در فاصله می‌دید


تو با اثر [یا شعر] خویش اعلام خواهی کرد که جهان را در فاصله‌ای از خود نگه داشته‌ای . - استفان مالارمه





جانش را در فاصله می‌دید

سال‌ها پیش‌ ، می‌خواندم‌ فلان منتقدِ سینمای آمریکا در فلان ایالت آمریکا نیست؛ چون وقتی داره نقد می‌کنه نباید و نمی‌خواد جایی باشه که فیلمساز هم اونجاست . منتقد فاصله میندازه بین خودش و فیلم‌ساز تا خطا نکنه و بتونه نقد و تحلیل کنه .‌ در رُمانِ " بارون درخت‌نشین " که فاصله‌ گذاری از همان ابتدای زندگی شروع می‌شه تا لحظه مرگ .


امیر قاضی پور :
از تنِ اوست
جانش را در فاصله می‌دید
شاخه‌‌ی به هم پشت
طرحِ لبخند افتاده رویِ خاک

اگر شب‌هایِ آخر
نزدیک
نزدیک در میانِ سنگ‌هایِ پاره