«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

رهایی در آب



یک گام / " آبِ رودخانه از سد می‌گذرد "
قطره قطران
سدِ آب تمامِ رودخانه را تَه می‌گیرد
سُرسُره می‌خورم از آب
به رویِ سیروان رها می‌شود
گاه آب با پلک زدن به ستوه می‌آید
شُرشُره آب می‌ریزد تویِ دامنِ دخترِ کوه
آب ... جمع شدن
فریادهایی که در گرما چون آب - جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت / و آب / ‌پوشیدن
از سودایِ طنین / و داد
قانون " آهسته " از زمان نما
ای جامِ تاریکِ انگشتانِ باز
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که می‌ریزد
رویاىِ آب
ای جام‌هایی که در فضا وجود دارد
- - -
امیر قاضی پور