«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

حمل نکردنِ گذشته


ناتوانی یا بی‌اشتیاقی ذهن انسان به گذشتن از گذشته، به خوبی در داستانِ دو راهب ذِن ، به نام‌های تانزان و اکیدو ، شرح داده شده است. روزی این دو راهب از یک جاده‌ی روستایی عبور می‌کردند. جاده بر اثر بارش باران، حسابی گل‌آلود شده بود. وقتی به روستا نزدیک شدند، به زنِ جوانی رسیدند که تلاش می‌کرد از عرض جاده عبور کند؛ اما گِل به قدری زیاد بود که کیمونوی ابریشم زن را کثیف کرد. تانزان زن را بغل کرد و به سمت دیگر جاده برد.
هر دو راهب در سکوت به مسیرشان ادامه دادند. پنج ساعت بعد، وقتی نزدیک اتاقک معبد شدند، اکیدو دیگر نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد. پس پرسید: « چرا اون دختر رو در جاده حمل کردی؟ ما راهب‌ها حق نداریم این جوری کنیم!»
تانزان پاسخ داد: « دختر را چند ساعت پیش زمین گذاشتم، تو چی؟ هنوز داری حملش می‌کنی؟»
تصور کنید اگر کسی تمام اوقات مانند اکیدو زندگی کند، یعنی نخواهد یا نتواند از دست موقعیت‌های گذشته خلاص شود و به حجم آن‌ها بیفزاید، چه اتفاقی می‌افتد؟ متاسفانه اغلب مردم روی سیاره‌ی زمین همین‌طور زندگی می‌کنند. خدا می‌داند چه بار سنگینی از گذشته در ذهنشان با خودشان حمل می‌کنند.
گذشته، به عنوانِ خاطره در وجود شما زندگی می‌کند، اما خاطرات، به خودیِ خودشان، مشکل‌ساز نیستند. در واقع از طریقِ خاطرات، یعنی افکارِ مربوط به گذشته، کنترل شما را به دست می‌گیرند، مشکل‌ساز می‌شوند و بخشی از حس خود می‌شوند. شخصیت شما به گذشته مشروط شده است، تبدیل به زندان می‌شود. حس خود را روی خاطراتتان سرمایه‌گذاری می‌کند و داستان شما به همان چیزی تبدیل می‌شود که خود برداشت کرده است. این « منِ کوچک » توهمی، هویت واقعی شما را به عنوانِ حضورِ بی‌زمان و بی‌شکل پنهان می‌کند.


هیچ اتفاقی که در گذشته افتاده است، قادر نیست جلوی شما را از حضور در زمانِ حال بگیرد و اگر گذشته نتواند جلوی شما را از حضور در زمانِ حال بگیرد، پس چه قدرتی دارد؟



نوشته بالا از « اکهارت تول ( Eckhart Tolle )» با ترجمه محمدرضا بابامرادی است. اکهارت تول همیشه تاکید دارد: تنها زمانِ واقعی لحظه حال است‌.





سکوت و سکون در آثارِ سینمایی



از وقتی با نظرات اکهارت تُله ( نویسنده کتاب‌های تاثیرگذارِ زمینی نو، نیروی حال و سکون سخن می‌گوید)  آشنا شدم، ردپایِ سکون و سکوت در آثارِ ادبی و هنری برای من مهم بوده و هست‌. چیزِ غریبی نیست. فقط نوعِ نگاه هر اثر فرق دارد. 


حتا می‌توان یک Top10 سینمایی از سکوت و سکون داشت. فیلم‌هایی که با سکوت و سکون دوست دارم :

۱. در صدر فیلم‌ها ، فیلم شانتال آکرمن فیلم «من تو او مرد او زن» قرار دارد. خلاقیت فیلمساز در سکون و سکون ، مثال زدنی‌ست.

۲. از فیلم‌های سینمای ایران، فیلم «چشمه» اثر آربی اُوانسیان را هیچ جور نمیشه نادیده گرفت. سازمان دادنِ سکوت با صفحات سفید در سینماتوگرافی که در تمام اجزای فیلم هست

۳. فیلم ماشین مرا بران ( Drive My Car) از هاماگوچی فیلمساز ژاپنی.  بله! نشسته‌‌ای بر معبرِ سکوت

۴. فیلم در شهر سیلویا ( In The City Of Sylvia) دیالوگ اندکی دارد. در جلسه سینماشعر گفتم که این فیلم را حتا میشه فیلم صامت نامید.  سکوت و سکون هم ضمن سروصداهای فیلم که کاملن موسیقی می‌شوند، وجود دارد. یک سینماگرافِ زیبا و مدرن

۵. تو فیلم پُردیالوگ «دختران چلسی» از اندی وارهول، بیست دقیقه سکوت هست

۶. از «هاماگوچی» یک فیلم دیگر بنام «شیطان وجود ندارد» را میشه مثال زد

۷. از سینمای ایران ، فیلم کمتر دیده شده‌ی «تابور» ساخته وحید وکیلی‌فر که در جشنواره‌های جهانی تحسین شده و در گروه هنر و تجربه اکران شده را میشه به لیست افزود

۸. از فیلمسازِ خلاقِ فلسطینی «الیا سلیمان» فیلم این جا می‌توانست بهشت باشد ( It Must Be Heaven) که سکون و سکوت را خوب تصویر کرده است

۹. فیلم سکوت و فریاد ساخته میکلوش یانچو 


۱۰. فیلم روزهای عالی ( Perfect Days) ساخته ویم وندرس . سکوت و سکونِ تصویر شده در این فیلم با نظرات اکهارت تُله کاملن همسو است


۱۱.‌ با اغماض فیلم Daddio ساخته کریستی هال ( Christy Hall) . هرچند یک فیلم متوسط است



بدونِ «خود» مساله‌ای وجود ندارد



بر علیه «خودِ خودمحور» و مَنیت
بدونِ «خود» مساله‌ای وجود ندارد

از تمامی ترس‌ها و خواسته‌هایی که را در رابطه با وضعیت دشوارِ زندگی‌ات داری و هر روز توجه بیش‌تری صرف آن می‌کنی، چه باقی خواهد ماند؟ خط فاصله‌ای سه-چهار سانتی‌متر، بین تاریخ تولد و تاریخ وفات بر سنگ مزارت.

برای «خودِ خودمحور» این فکر یاس آوری‌ست اما برای تو رهایی بخش است.
بر علیه مَنیت




اکهارت تُله ( Eckhart Tolle)
فارسی‌ی : فرناز فرود

روز جهانی شعر در روز دوم فروردین، ۲۱مارس


اکهارت تول یا اکهارت تُله ، را در لحظه حال که تنها زمانِ واقعی است می‌شناسم.  تو روز جهانی شعر، از اکهارت تُله یا اکهارت تول دوست دارم به عنوان یکی از مروجانِ شعر نام ببرم. کسی که در کتابهای «نیروی حال» و «زمینی نو» با آوردنِ چند سطر از یک شعر، کششِ یک متن را چند برابر کرده است. کتابهای «اکهارت تول» را چند مترجم بفارسی ترجمه کردند. تنها یک مترجم بنام «مسیحا برزگر»، اشعارِ مولانا‌و جملات قصار از عارفان ایرانی را در متنِ کتابها ترجمه کرده است. و سایر مترجمان در کمالِ ناباوری شعر مولانا و جملات عارفان ایرانی و خارجی را ترجمه نکردند.
قبل از آشنایی با اکهارت تول، خودمو شاعرِ ذهنی می‌دانستم. اما حالا دیگر شاعرِ ذهنی نیستم.

چهار‌ کتاب اکهارت تول یا اکهارت تُله:
۱.سکون سخن می‌گوید. با ترجمه فرناز فرود
۲. زمینی نو. ‌با ترجمه مسیحا برزگر
۳. تمرین نیروی حال. با ترجمه فرناز فرود
۴. نیروی حال. با ترجمه مسیحا برزگر