عرفان در شعر. از عرفانِ یداله رویایی در هفتادسنگقبر تا شعر-پند-خردهایِ دائو دِ جینگ که پیوند با زندگیِ روزانه داره و ابدی و جاودانه است. از عرفانِ کتاب دروازهی بیدروازه با ترجمه ع.پاشایی. از سکون و سکوت و فضای خالی. یکبار مجتبا حدیدی در برابرِ یک شعر، از تعبیرِ عرفانِ شخصی استفاده کرد.
شعرِ Sweet و عرفانِ رها و شادمان. تمامِ ننامیدنیها که عنوان گرفتند. فریدون رهنما بجایِ کلمه نقد از کلمه بِهگُزینی استفاده میکرد. آیا شعرهای جاودانه دائو دِ جینگ، همان بِهگُزینی نیست بجای شکوه و شکایت کردن. امیال، خرد، عرفان و شادمانی.
تصویر: از فیلم Kiss از اندی وارهول
ما کاملاً میدانیم که آن نیکی که در حال حاضر داریم، بهصورت ثروت، قدرت، اعتبار و منزلت، دوستان، عشق کسانی که دوستشان داریم، آسایش کسانی که دوستشان داریم، و غیره، کفایت نمیکند؛ اما فکر میکنیم روزی که کمی بیشتر نصیبمان بشود راضی خواهیم شد. از این رو به این نکته پی میبریم که داریم به خودمان دروغ میگوییم. اگر واقعاً لحظهای تأمل کنیم، میدانیم که کاذب است... کافی است تصور کنیم که همهی امیال ما ارضا شده باشد؛ بعد از مدتی باز ناراضی میشویم. چیزهای دیگری میخواهیم اما چون نمیدانیم چه میخواهیم احساس بدبختی میکنیم.
کاری که همه میتوانند بکنند این است که توجه خود را به این حقیقت معطوف کنند. - سیمون وِی
از کتاب «سه آستانهنشین»
دایا جینیس الن
ترجمهی رضا رضایی
لثهها ماهیها
شعری از امیر قاضی پور
سطح و ریزشِ آب
لب و دهان
بی خود نفت ریختن لبها
آب شدنِ آبهایِ تمیز
"خوردگی"
لب هایِ شیرینی خورده
و سطح و آب
گُدازههای روشنِ آب
لب و دهانِ پاک نشده
از سطح و لب و دهان
دارویِ ریزشِ مو
آتش فشانها
نگاه مجتبا حدیدی به شعر بالا :
هگل گفت انسان اساسن آفریده ی امیال است/میل برای چیزی که از بقا فراتر میرود و ارزشمندتر از شادکامی حسی است/من آن را آزادی انضمامی میدانم که در شعر تو منضم شده به «رسمیت شناختن خود»،به خود بودن،به فایق شدن بر بیگانگی و نشان دادن اهلی شدن به دیگری،یک نوع خود تحقق شده گی که احتمالن در آن وجه انسان ب ضدمادهای به نام «حقیقت» نیز دست یافت و به حضورش پی برد/عرفان و تصوف تو کاملن شخصی است و با پی بردن به نوع اندیشهات در شعرت میتوان تو را رفیق نامید/نمیتوانم دیگر نخانمت امیر