عرفان در شعر. از عرفانِ یداله رویایی در هفتادسنگقبر تا شعر-پند-خردهایِ دائو دِ جینگ که پیوند با زندگیِ روزانه داره و ابدی و جاودانه است. از عرفانِ کتاب دروازهی بیدروازه با ترجمه ع.پاشایی. از سکون و سکوت و فضای خالی. یکبار مجتبا حدیدی در برابرِ یک شعر، از تعبیرِ عرفانِ شخصی استفاده کرد.
شعرِ Sweet و عرفانِ رها و شادمان. تمامِ ننامیدنیها که عنوان گرفتند. فریدون رهنما بجایِ کلمه نقد از کلمه بِهگُزینی استفاده میکرد. آیا شعرهای جاودانه دائو دِ جینگ، همان بِهگُزینی نیست بجای شکوه و شکایت کردن. امیال، خرد، عرفان و شادمانی.
تصویر: از فیلم Kiss از اندی وارهول
لثهها ماهیها
شعری از امیر قاضی پور
سطح و ریزشِ آب
لب و دهان
بی خود نفت ریختن لبها
آب شدنِ آبهایِ تمیز
"خوردگی"
لب هایِ شیرینی خورده
و سطح و آب
گُدازههای روشنِ آب
لب و دهانِ پاک نشده
از سطح و لب و دهان
دارویِ ریزشِ مو
آتش فشانها
نگاه مجتبا حدیدی به شعر بالا :
هگل گفت انسان اساسن آفریده ی امیال است/میل برای چیزی که از بقا فراتر میرود و ارزشمندتر از شادکامی حسی است/من آن را آزادی انضمامی میدانم که در شعر تو منضم شده به «رسمیت شناختن خود»،به خود بودن،به فایق شدن بر بیگانگی و نشان دادن اهلی شدن به دیگری،یک نوع خود تحقق شده گی که احتمالن در آن وجه انسان ب ضدمادهای به نام «حقیقت» نیز دست یافت و به حضورش پی برد/عرفان و تصوف تو کاملن شخصی است و با پی بردن به نوع اندیشهات در شعرت میتوان تو را رفیق نامید/نمیتوانم دیگر نخانمت امیر