اُردکی
جایی برای بازی.
بی نهایت
هنگامِ سایش
پلک میگُشاید
«همه لبخندی»
مگر با نوشیدنِ دهانی سر میزَنَد
مانند شیرشان،در میانِ ما حائل.
خونِ یکی مثلِ گرمکها
" صدایی از چارچوبِ شیشهها "
در اعتقادِ آبی رفتنِ کفشها
نه میراند نباریده گرم میکند
- - -
امیر قاضی پور