بیهودگی و سرگرمی در کنار هم قرار میگیرند؛ مثلِ همین تصویری که سریالِ خاندان اژدها ( House Of The Dragon) از بیهودگیِ سرگرمی بدست میده. بازیِ شاهان در تبارِ خونی و خدایان خودساخته، جماع کردن، جنگیدن و آدمکشی برای موهومات و بهانههایی مثلِ شرافت ، وراثت و کشور . بیهودگی: سرگرمی، کشتارِ وحشیانه حیوانات و جانداران. بیهودگی: وقتی که فقط یک جایِ کار بلنگد و به اسم شرافت و شاه ، همه چیز در فلاکت و بدبختی غوطهور باشد. هنگام دیدن سریالِ خاندان اژدها، از محصولات خوب شبکه HBO ، بیهودگیِ سرگرمی بیشتر نمایان میشود. همه این تفریحات بیهودهاند. مثلِ همین تئاترِ بیهودگی که از بازیِ شاهان میبینیم.
مثلِ آمریکاییها که هرگز وارد جنگ خارجی نمیشوند، بلکه اول اتحاد دارند و بعد با متحدین خود وارد جنگ میشوند در سریال خاندان اژدها . هر روز باید یک سریال خوب دید .
خیلی وقت بود سریال ندیده بودم. سریالهای محبوب من :
۱. وست ورلد ( Westworld) . تمام فصلها
۲. توئین پیکس ( Twin Peaks) . مخصوصن (یا مخصوصا!) قسمتهایی که دیوید لینچ فیلمبرداری کرده.
۳. چیزهای تیز ( Sharp Objects) با بازی Amy Adams . اقتباس درخشان از رمان گیلیان فلین
۴. دروغهای کوچک بزرگ ( Big Little Lies)
۵. پاپ جوان . ساخته پائولو سورنتینو
۶. خاندان اژدها ( House Of The Dragon)
از بچگی فکر میکنم ما همه بازیگریم و در حالِ بازی هستیم. سریالِ Westworld صورتِ عینیِ این باوره. درونِ تصاویرِ فیلم زندگی میکنیم بازی میکنیم. در درونِ ورطه بودن. چه کسی چه کسی را بر پا میکند؟ سریال وستورلد مثلِ یک سناریوی در حالِ نوشتن میمونه. و این امتیاز کمی نیست؛ وقتی داشتم فصل سوم وست ورلد را میدیدم.
تو فصلِ اولِ سریال Westworld و نقش اصلیِ زن " دلورس " در آغازِ روز که مدام بخوبی تکرار میشد. ( به نام یک روشن / این تا تو روز / این تا تو را نداشت . وقتی که نه پاک میشوم ... ( کدام وجود؟ کدام تلالو کدام درخشش؟ عبور می کنیم؟
گاستون باشلار: ما که در چنگالِ وجود اسیریم، باید همواره از آن به درآییم، و وقتی به دشواری از آن به در میآییم همواره باید به آن بازگردیم. بدین رو وجود هر امری ، پیچاپیچ ، دوار و مکرر است؛ به تعبیری وجود حلقه یِ به هم پیوستهای از اقامتهاست.