ما ایرانیها ثابت کردیم که اهلِ عزا نیستیم. در واقع شادی و غم را در کنار هم داریم. مثلِ دائوست.
توازنِ اضداد. کهنه و نو . کلاسیک و مدرن. غم و شادی
و به همین ترتیب. فراتر از نامها.
تینایجر بودم سال ۱۳۷۷ که پروانه و داریوش فروهر به دست عوامل حکومت کاردآجین شدند. تو یادبود فروهرها تو سال ۱۳۷۷ برای من جالب بود که مجلس به طرف دستافشانی و شادی رفت. در عینِ حزن ، زندگی تقدیس میشد. جوری که طی سالها بزرگداشت پروانه و داریوش فروهر ، باعث حیرت رسانهها و جریانات حکومتی شد که چرا به افتخارِ زندگیِ این دو نفر، مردم دست میزنند و شادی میکنند و عزا نگرفتند!
همین حیرت تو روزِ تشییع پیکر سیمین بهبهانی هم بود. بدرقه پیکرِ سیمین بهبهانی با دستافشانی و شادی همراه بود. به افتخارِ زندگی، شعرهایش و مبارزاتش.
و تا امروز در یادبودهای اعتراضی مردم شادی و عزا در کنار هم توازن دارند.