«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

سکوت و آرامش... و پمپ آب!


بدنبال خاموش شدنِ پمپِ آبِ ساختمان، آرامش پیدا کردم‌. سر و صدای پمپِ آب طی چند سال اخیر اعصابمو خرد کرده بود. به ویژه در شب، که ساکت است، صدای آب در سرتاسرِ آپارتمان. خرابیِ مخزن و وقفه در سروصدای پمپ. صدای پمپ مثل یک کارخانه است که مدام روی اعصابه. چه آرامشِ انسانی.
پمپِ آب فایده داره؛ اما هزار مشکل هم دارد. خرابی پمپ و سروصدا و سه برابر شدن پول قبض آب. قبل از پمپِ آب ، اداره آب ، از ما شاکی شده بود شما چند نفرید در این آپارتمان ۴طبقه؟ چرا مصرف شما اینقدر کم است؟
آب به طبقات بالا نمی‌رسید. خانواده ما که طبقه اولیم غیر از پنج‌شنبه و جمعه در ساعت‌هایی، مشکل آب نداشتیم. اما آب به سختی به طبقات بالا می‌رسید. پمپ خریداری کردیم و سروصدا و مصرف بالا نصیبمان شد‌. فعلن آرامش دارم از ناحیه نبودِ سروصدا.

راستی! در تهران، زمستان را در بهار داریم‌. هوایِ سرد و یخ با گرد و غبار. در لحظه حال که تنها زمانِ واقعی است زندگی کنیم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد