نقدی بر شیوه شعر نوشتنِ امیر قاضیپور
گسست و فضاهای خالی
در شعرهای امیر قاضی پور
نوشته: پدرام محمدزاده
ما در اشعار قاضیپور با پرشهای زمانی – مکانی رو به روییم . نه مثل رویایی که صرف پرش مکانی میکند ( و این مکانها در یک دایره و محوطه محدودند و هیچ گونه وسعتی وجود ندارد زیرا که کلمات و نوع روایتی که در شعر پیش میگیرد وسعتی ندارد و محدود است ) .
و نه مثل باباچاهی که انفصال یک سطر از سطر قبل از خودش را با مکث کردن خودآگاهانه بیش از حد و صرف زمان ممکن میکند . طوری که اجازه میدهد روایتی که در بیرون شعر در جریان است پیشی بگیرد از سطری که حک شده و قابلیت حرکت ندارد .
پرشهای زمانی و مکانی در شعر قاضیپور سبب نوعی گسست می شود فی مابین زمانها و مکانهای متفاوت و متعدد . اما همه این زمانها و مکانها در یک دنیا در حال رخ دادند و مساله مهم همین است . ما تنها با چینشهای متفاوت این تجربیات از سر گذرانده مغز متفکر دنیای ( در اشعار قاضیپور تعداد بیشماری راوی حضور دارد که اجازه رشد و رخ نمایی و عرض اندام در جلوی چشمان مخاطب به آن ها داده نمیشود ) شعری امیر قاضیپور رو به روییم . در واقع وقتی بیننده یک خواب بیدار میشود تنها بخشهایی از آن و نه کل آن را در خاطرش دارد . مکانیزم نوشتن امیر قاضیپور مکانیزم خواب دیدن و بعد نوشتن در بیداری است و این مکانیزم به طور ذاتی از گسست فی مابین تصاویر و کلماتی که از سر گذارنده شدهاند رخ میدهد . در واقع این گسست تنها در زمان بیداری است که شناسایی میشود و حضور مییابد نه در زمان خواب . فضاهای خالی که پر شدهاند پیشتر ، حالا تنها غایبند و این غیاب آنهاست است که حضور شدید خود را اعلام میدارد .
اینگونه شعری امیر قاضی پور شعری ست که پایهاش از گسست تشکیل شده و این گسسته نویسی سبب شده ما نه با یک روایت درون شعری بلکه با یک فرا روایت طرف باشیم . فرا روایتی که کماکان در جهان شعری قاضیپور حضور دارد نه در بیرون از آن . اینگونه میشود بعد از خواندن چند اثر از شعر قاضیپور میتوان شیوه نوشتنش را دسته بندی کرد و به زیبایی شناسی شخصی قاضیپور در چیدمان تصاویر و کلماتی که از سر گذرانده پی برد .
ساختمان هر سطر و فضاهای خالی فی مابین این ساختمانها این موقعیت را برای خواننده به وجود میآورد که در گوشه و کنار جهان شعری قاضیپور پرسه بزند و هر چه را که میتواند ببیند . اما باز باید این نکته را یاد آور شوم که اعضای جهان شعری قاضیپور به شدت خسیساند در نشان دادن همه چیز و در واقع این با حضور اولین عنصر خارجی ( مخاطب ) نمایان میشود . ابتدائا خود امیر قاضیپور مخاطب این جهان است . مخاطبی که سازنده این جهان هم هست . این طور نقش پر رنگ ناخودآگاه در نوشتن اشعار آشکار میشود . این پوشش نه پوشیده گویی سنتی و تصنعی ست و نه از ایجاز نشات میگیرد . بلکه پوششی ست که در اثر گسست حضور دارد . نه برای اینکه معنا به تعویق بیافتد نه برای اینکه تلاش کند از متن بودن دور شود بلکه این جهانی که قاضیپور مینویسد بر قاضی پور هم پوشیده است . اینگونه ما با نوعی از کشف و شهود و هستی شناسی جهان شخصی رو به رو هستیم که اتفاقا به شدت در ادبیات ایران یکه است . در اشعار امیر قاضیپور ضربهای ( بیداری ) سبب شده به طور مثال یک پازل به هم بریزد و اجزای پازل از هم دور بیافتند و پخش و پلا و گم شوند و قاضیپور به مثابه کسی ست که با باقی مانده اجزای پازل میخواهد تصویر را و شکل را از دوباره بسازد . به همین دلیل مخاطب بعد از خواندن شعرهای امیر قاضیپور ارضا نمیشوند . زیرا که خود اثر هم هنوز ارضا نشده . هنوز چرخه و سیکلش تکمیل نشده . هنوز کامل به اجرا در نیامده . هنوز کار بسیار دارد .
این چیزی ست که من نامش را میگذارم زیباییِ نقص!
مثالی برای روشنتر شدن مساله در زیر ، از یکی از اشعار قاضیپور می آورم :
تکان میدهد و تو را در خود عوض میکند
وزنهایِ آبهایِ آزاد
روشنیِ آب، مثالِ تفی سفید
وَق زده به عطرش
تیغها که بر بسترِ ماسههایِ این بدن مینشیند
یک دلفین نفس میزند، میبوسد
به نشانه استمنا، خودش را درونِ خودش
با حس لَزِج از آبیِ خلیج
مثلِ گوشت ولو شده
لخ در آبهایِ آزاد
صابون، آبی مینوشد
این شیوه نوشتن قاضیپور است . اینگونه گسسته نویسی و در واقع ناقص نویسی سبب میشود نتوان با تئوریهای نقد جا افتاده به سراغ اثر رفت . نتوان با تئوریهایی که در حال دسته بندی همه چیزند و صفت گذاری بر هر چیزی اثر را توضیح داد . برای شیوه نوشتن شعر امیر قاضیپور ما نیازمند شیوه نقدی جدید هستیم و به نظرم این کاری ست که شاعر امروز باید انجام دهد . یعنی هر شاعر باید به دنبال گونهای شعر باشد که برای آن نقد مخصوصش را بتوان تولید کرد.
در واقع شاید در نظر اول ما با سطرهایی رو به رو باشیم که در حال آشنایی زداییاند اما هر چه بیشتر به کشف میپردازیم میبینیم هیچ کلمه و هیچ سطری در حال آشناییزدایی از چیزی نیست بلکه پرشهای زمان-مکانی سبب شده ما به جایگاه تک تک کلماتی که در سطر و در شعر حضور دارند مشکوک باشیم . علا رغم تلاش ما برای ایجاد ارتباط نشانگانی و تولید گونهای از روایت در اثر ، ما کماکان نا موفق هستیم زیرا زمان و مکان در اثر ابدا قابل اعتماد نیستند و ما نمیدانیم کدام کلمه برای کدام زمان و مکان است .
به طور مثل در این سطرها : تیغها که بر بستر ماسههای این بدن مینشیند / یک دلفین نفس می زند، میبوسد / به نشانه استمنا،خودش را درون خودش
ما نمیدانیم واژه تیغ واژه که واژه بستر واژه ماسه واژه دلفین واژه استمنا و خودش دقیقا از کجا گرفته شدند و اینجا نشانده شدهاند . به همین دلیل این همنشینی کلمات کنار هم ابدا قابل اعتماد نیستند و به طور کل تنها میشود گفت سرابی از روایت برای هر کس شکل میگیرد . این هیچ ارتباطی به اشعار براهنی که همنشینی وزنی کلمات را خواستار بود ندارد . چون براهنی به شدت خود آگاهانه دست به خلق شعرهایی می زند که تنها ادای به هم ریختگی را در میآورند . براهنی در پشت تئوری اشعارش را پنهان میکند . تمام تلاشش را می کند اشعارش و منظور و محتوای اشعارش را توضیح دهد . و اینگونه میشود که دست خود را رو میکند . زیرا ناخودآگاه کمترین نقش را در نویسش براهنی ایفا کرده .
فضای خالی مهمترین مولفه شعر قاضیپور و همینطور مولفه مشترک بین تمامی کارهایش است . فضاهای خالی شعر قاضیپور از فراموشی نشات میگیرند . این فراموشی سبب گنگی مخاطب در بر خورد با اثر میشود . فرمهایی که قبلا مورد استفاده قرار گرفتهاند در شعرهای قاضیپور جایی ندارند . زیرا که قاضی پور شاعر خیال است و خیال هر فرد شخصی ست.
پروژهی شعر رهاییست
توی شهر سیلویا
شعری از امیر قاضیپور
وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشمها و درختها
تابیده بود بنفشها و سنگ فرشها سکهای بود
بخارِ سرِ همه از استخوانهای خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانی شاتوتها و تابها و زنها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپای تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهای تاریخ
میل به ناحیه گرایی
همه باید از همه لهجهشان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دست همه یِ آن شکنجهها
دیواری-چروکی نبود
کافهای بی هوا با مشتریانش در هم نمیپیچید
و میل به نشستن در یک مکان
امیر قاضی پور، شاعر و تحلیلگر ادبی، خود دربارهی چگونه شاعر شدنش میگوید: «بیشتر از مدرسه، از کتابها، شعرها، فیلمها و تصاویر آموختم. سواد من همینقدر است بهجای دیپلم یا لیسانس.»
او در گفتوگو با مجلهی «شهرگان» کانادا که او را «شاعر شعرهای سینمایی» نامیده است، اعتراف میکند به اینکه بسیاری از جملات در شعرهایش حتی فعل ندارند.
ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺗﺠﺮﺑﯽ، ﻣﺨﺎطب نقش منفعلی را که شاعران موسوم به «سادهنویس» برایش تعریف کردهاند ندارد، لقمه را به آن شکل حاضر و آماده و جویده شده در دهانش نمیگذارند، شعر را صرفا مصرف نمیکند، بلکه خود بهطور فعال در تولید معنا و حتی شعریت بخشیدن به شعر ایفای نقش میکند. در واقع، شاعر تجربهگرا نه تنها سطح درک شعری مخاطب را دست کم نمیگیرد، بلکه او را در تولید شعرهای بسیار از یک تکشعر دخالت میدهد. جملهها را چنانکه باید، کامل نمیبندد و میگذارد که مخاطب، خود قسمتهای نانوشتهی شعرش را بنویسد.
چنانکه قاضیپور نیز در همان مصاحبه میگوید: «من نمیخواهم در شعر ساختمان بسازم. شعر من یک آیتمش اراده به چیدمان است و با دو آیتم مرتبط میشود: فضاهای خالی که دارد و گسستی که ایجاد میکنم، این تخریب کلمات ناشی از انحلال است، پیوند و بسط کلمات را شاهد نیستیم... انگار من بخشی از شعرم را نمینویسم. دوست ندارم شعر یکپارچه بنویسم.»
جدای از احترامی که شاعر تجربی برای این «سپیدخوانی» مخاطب قائل است، باید به این ویژگی نیز اشاره کرد که واژگانی که در اغلب اشعار تجربی ﺑــﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽرود، واژگان ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﻳﺎ ﻓﺎﺧﺮﯼ ﻧﻴﺴــﺖ ﺍﻣﺎ ﭼﻴﺪﻣﺎﻥ آنها ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽاﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﺑﻴﺎﻧﯽ، ﻣﻌﻨﺎﻳﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺷﻌﺮﯼِ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ میدهد.
ویدیو بخشهایی از فیلم «در شهر سیلویا» را در بر میگیرد که شعر قاضیپور بر اساس آن نوشته شده است.
https://www.instagram.com/tv/CDwGuj2pHGn/?igshid=1w49fu7i9z91