رود و رودخانه
منبعِ الهام در آثارِ ادبی و هنری در برنامه ۴۰دقیقهای چهارسو
به انتخابهای خوب لیلا سامانی ( مجری و تهیهکننده چهارسو) ، دوست دارم سه مورد اضافه کنم :
یک : رود همه چیز میداند
و انسان همه چیز را میتواند از رود بیاموزد
هر لحظه از رود چیزی میآموخت. بیش از همه گوش دادن را از رود آموخت . گوش سپردن با دلی آرام و با روحی جویا و گشوده ، بیشور و شتاب ، بیآرزو و یا داوری و بیعقیدهای از خود .
سیدارتها . اثر : هرمان هسه
فارسیی : سروش حبیبی
دو : رهایی در آب
شعری از امیر قاضی پور
یک گام / " آبِ رودخانه از سد میگذرد "
قطره قطران
سدِ آب تمامِ رودخانه را تَه میگیرد
سُرسُره میخورم از آب
به رویِ سیروان رها میشود
گاه آب با پلک زدن به ستوه میآید
شُرشُره آب میریزد تویِ دامنِ دخترِ کوه
آب ... جمع شدن
فریادهایی که در گرما چون آب - جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت / و آب / پوشیدن
از سودایِ طنین / و داد
قانون " آهسته " از زمان نما
ای جامِ تاریکِ انگشتانِ باز
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که میریزد
رویاىِ آب
ای جامهایی که در فضا وجود دارد
سه : رودخانه فیلم ژان رنوار
«رودخانه در حرکت است مانند جهان اطراف ما،
رودخانه بزرگ و کل دنیا و هر چیزی که درون آن است،
خورشید در تعقیب روز، همانطور که شب در تعقیب ماه و ستارگان،
از غروب تا شامگاهان از سحرگاه تا ظهر،
روزها به پایان میرسند و ما به پایانمان نزدیک میشویم...».
رودخانه، ژان رنوار، 1951
درباره شوق فراوان رِنوار به آب روان بسیار سخن گفته شده است، اما این شوق نقطه مشترک همه فیلمسازان مکتب فرانسوی بود (هرچند رنوار به آن بُعد تازهای بخشید). در مکتب فرانسوی، گاه این شوق به رود و مسیر آن است، گاه به آبراهه، بَلمَ ها و آب بندیهای آن، گاهی هم به دریا، مرز آن با خشکی، و در نهایت بندر و فانوس دریایی همچون چیزی نورانی که در شب میتابد. اگر ایده یک دوربین منفعل به ذهن این فیلمسازان میرسید حتماً آنرا کنار آب روان بر پا میکردند. - ژیل دلوز، سینما یک