«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

«من تو او مرد او زن »

شعر، نیروی حال ، دائو دِ جینگ، سکون و... سکوت

مجانی فضایی که ایستاده‌ای



صفحه را که بست. اگر کسی «دیده نمی‌شود»



دهان باز، رویِ آتش

بر نوکِ زبان، با موهایِ کوتاه

به تنِ مورب / به اسمِ مارگوریتا

: به هنگام شهری بود وسطِ زمان

دستهایِ من رویِ انگورها به چَشم می‌خورَد

«مجانی فضایی که ایستاده‌ای».

: دست‌هاشو به طرف دو ساعت دراز می‌کند

" الان به دنیا آمدم "

دست به جیب می‌بَرَم

در چَشمت بودم -

وزنِ بدنم را بییندازم

حس می‌کنم دارم نگاه می‌کنم

بعد همه چیز دارم

نه تصویری - نه باجه‌ای

سازه‌ای داد آب و نان
- - -
امیر قاضی پور





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد